قسمت دوم

 دلیل دومی که در پاسخ به چرایی عدم موفقیت احزاب در ایران داده شده، خیلی به مقوله فرهنگی و تاریخی وارد نمی‌‌شود. این دلیل قصور را متوجه عملکرد احزاب و جریانات سیاسی در تاریخ معاصر ایران از مشروطه به این سو می‌‌داند. خلاصه این نظریه آن است که پرونده و عملکرد احزاب در ایران از دیدِ بسیاری از مردم ایران خیلی عملکرد مثبت و به نفع کشور و مردم نبوده. اغلبِ احزاب در ایران وابسته به قدرت‌‌های بیگانه بوده‌‌اند و به جای پیشبرد منافع و مصالح ملّی، سنگِ منافع قدرت‌‌های خارجی را به سینه می‌زده‌اند. طرفداران این نظریه که بیشتر شامل برخی از تحلیلگران و صاحبنظران جناح راست می‌شود، مثال‌های زیادی می‌‌آورند از احزاب و جریانات سیاسی که اغلب هم غیرمذهبی هستند و به‏زعم آنان وابسته به قدرت‌های بیگانه بوده‌‌اند. اعم از احزاب و تشکّل‌های سیاسی که به اتّحاد شوروی سابق وابسته بوده‏اند همچون حزب توده و یا آنها که به آمریکا و انگلستان وابسته بوده‌‌اند. این وابستگی صرفاً در گذشته‌ها نبوده، بلکه در دوران خود ما هم وجود داشته. از جمله (و البته از دید اصولگرایان) حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، نهضت آزادی، جبهه ملّی و سایر جریانات ملّی – مذهبی که از دید بسیاری از اصولگرایان وابسته به آمریکا و انگلستان هستند. این وابستگی سبب شده تا مردم ایران اساساً نسبت به احزاب و تشکّل‌های سیاسی نه خیلی خوشبین باشند و نه به آنان به‏عنوان جریانات جدّی سیاسی اعتماد کنند.

          دلیل سوم باز یک دلیل فرهنگی است منتهی از منظری دیگر. این دلیل نیز بیشتر توسط تحلیلگران و صاحبنظران محافظه‌کار مطرح می‌شود. این صاحبنظران استدلال می‌کنند که اساساً حزب یک پدیده غربی است و خیلی با مختصات دینی و الگوهای سنّتی ما سازگاری ندارد. آنان معتقدند که احزاب در کشورهای غربی ابزاری برای رسیدن به قدرت و حاکمیّت هستند. همه تلاش و هم و غم رهبران احزاب آن است که از اعتماد عمومی مردم بهره‌برداری کرده و به قدرت برسند. در حالیکه در نظام اسلامی ما هدف کنشگران سیاسی، مسوولین ، چهره‌ها و شخصیت‌های سیاسی خدمت است و نه قدرت. به عبارت دیگر، در نظام اسلامی ما، هدف مسوولین از رسیدن به قدرت آن است که به مردم خدمت نمایند. بنابراین چون هدف در نظام اسلامی ایران خدمت است و نه کسب قدرت، بنابراین نیازی به احزاب حس نمی‏شود. مردم خود با شناختی که از مسوولین و نامزدها دارند، آنان را مستقیماً و مستقل از احزاب انتخاب می‌‌کنند. به علاوه از آنجا که روحانیت مورد وثوق و اعتماد بخش‌های وسیعی از مردم است،  به جای تن دادن به توصیه احزاب و رهبران حزبی که صرفاً به فکر منافع خودشان و کسب قدرت هستند، مردم به روحانیون مورد اعتمادشان مراجعه می‌‌کنند و به نامزدهای مورد اعتماد آنان رأی می‌دهند. به بیان دیگر، حسب این نظریه، روحانیت تا حدود زیادی کار ویژه سیاسی را که در کشورهای دیگر احزاب انجام می‌دهند، در ایران برعهده دارند. با این تفاوت که در نظام‌های غربی هدف رهبران حزبی کسب قدرت است؛ اما در نظام اسلامی ما هدف خدمت است.

ادامه دارد...