در دهه 20 و در فضای آزاد حاصل آمده در پی خلع رضا شاه از سلطنت، گروهی از نیروهای مذهبی با هدف اجرای احکام اسلامی به صحنه آمدند. نام آنان با دو بار ترور یک مورخ و وکیل دادگستری بر سر زبانها افتاد و نوبت دوم که در کاخ دادگستری رخ داد، او را از پا درآوردند. فداییان اسلام اما به قتل احمد کسروی به اتهام اهانت به تشیع بسنده نکردند. در دو ترور پر سر و صدای بعدی این گروه، ابتدا عبدالحسین هژیر کشته شد. نخستوزیر سابق که در مقام وزیر دربار نیز پرنفوذ بود و سپس سپهبد رزمآرا. حذف او راه را برای جبهه ملی و به قدرت رسیدن دکتر مصدق هموار کرد و فداییان اسلام به همین سبب، ملیون را وامدار خود میدانستند و به سبب رفتارهای بعدی، آنها را به ناسپاسی متهم میکردند.
ترور نافرجام دکتر فاطمی در 25 بهمن 1330 شاید تاوان همین ناسپاسی بود یا واکنش آنان به حکم بازداشت شماری از فداییان اسلام در دولت مصدق. با این حال، هر چند محافظهکاران از فداییان اسلام و خصوصا رهبر آنان، سیدمجتبی نواب صفوی، به نیکی یاد میکنند و ترورهای آنان، «اجرای احکام شرعی» و نه صرفا قتل سیاسی توصیف شد، نیای سیاسیشان را شاید فداییان اسلام معرفی نکنند. زیرا به هر رو، تاریخ این گروه را با ترور میشناسد. خاصه اینکه دربارهی یکی از این ترورها ابهاماتی وجود دارد. مرحوم مهندس عزتالله سحابی در خاطرات خود مینویسد: «عدهای از محققان بر این باورند که گلولهای که رزمآرا را از پای درآورد، از سوی یکی از محافظین وی بود (و نه خلیل طهماسبی) و با هدایت دربار و شاه شلیک شد.
زیرا شخص شاه قدرت خود را با وجود رزمآرا در خطر میدید و بیم داشت انگلیسیها به وسیله او کودتایی علیه شاه تدارک ببینند. با این حال، ترور رزمآرا در برنامه فداییان اسلام قرار داشت». وجه دیگر ابهامات یا اتهامات، مربوط به نوع رابطه سیدضیاءالدین طباطبایی با نواب و فداییان اسلام است. ترور فاطمی نیز اگرچه به مرگ او در آن هنگام نینجامید، به اعتبار این گروه لطمه زد تا جایی که فداییان اسلام بعدتر به دخالت در کودتای 28 مرداد 1332 نیز متهم شدند. با اینکه نواب چند ماه پس از کودتا به تهران بازگشت، اما مصاحبه او در بغداد و در مسیر بازگشت از مصر به ایران موجب رواج این اتهام شد. چرا که در آن مصاحبه از سقوط دولت مصدق ابراز خوشحالی کرد.
با این حال، واقعیت این است که اگر فداییان اسلام دخالتی در کودتا داشت، بهقاعده باید سلاح را برزمین میگذاشت و با دولت کودتا همکاری میکرد؛ اما نه تنها چنین نکرد که دو سال بعد و پس از انعقاد پیمان بغداد و پیش از سفر حسین علاء، نخستوزیر وقت، به عراق دست به ترور او زدند. علاء البته تنها زخمی شد و با همان وضع هم به بغداد رفت. این اتفاق اما برای فداییان اسلام بسیار گران تمام شد. نواب صفوی و یاران او تحت تعقیب قرار گرفتند و سرانجام دستگیر و اعدام شدند. در تاریخ معاصر ایران، نواب صفوی و فداییان اسلام هم تقدیس و تا حد اسطوره تکریم شدهاند و هم متهم و محکوم.
با این حال، شاید منصفانهترین نظر را درباره آنان، عزتالله سحابی بیان کرده باشد: «نواب، فرد مخلصی بود زیرا بهرغم زندان در دوره مصدق و بدرفتاریهای زیاد در زندان با وجود خدمتی که در ترور رزمآرا به جبهه ملی کرده بود، وقتی که فهمید کودتاچیان کی هستند و نهضت مقاومت هم مذهبی است، خود را در اختیار آنان قرار داد». با اعدام سران فداییان اسلام خصوصا در غیاب چهره کاریزماتیک نواب صفوی، فعالیت این گروه عملا متوقف شد.
این نکته را نیز در اشاره به این گروه باید یادآور شد که دلیل دیگری که جریان راست را درعین ابراز علاقه به فداییان اسلام در باور به این شروع دچار تردید میکند، انتقادهای نواب از مرجعیت سنتی در حوزه علمیه است. آیتالله محمد یزدی در کتاب خاطرات خود به نقل از مانیفست فداییان اسلام (کتاب حکومت اسلامی) مینویسد:«در این کتاب عنوان شده بود که تفکر اسلامی باید در قالب تشکیلات و سازماندهی پیاده شود و نه به شیوه مرسوم و متعارف در حوزه علمیه». شماری از روحانیون و تجار اما از آیتالله بروجردی انتظار داشتند از نفوذ خود برای جلوگیری از اعدام نواب استفاده کند و دست کم در محافل خصوصی انتقاد میکردند که این انتظار به تمامی برآورده نشده است. با این حال، در خاطرات آقای یزدی میخوانیم: «مرحوم آیتالله بروجردی از طریق پیشکارشان حاج احمد، پیغامی برای دربار سلطنتی فرستادند که در خلال آن آمده بود سران فداییان از سادات و درشمار روحانیون هستند. حتیالمقدور سعی شود خونشان محفوظ بماند».
با پیروزی انقلاب اسلامی برخی از چهرههایی که در جوانی سابقه همکاری با فداییان اسلام را داشتند در صدد احیای این گروه برآمدند. شاخصترین آنان حاج اکبر پوراستاد و شیخ صادق خلخالی بودند. نشریهی «نبرد ملت» هم بهعنوان ارگان فداییان اسلام منتشر میشد، اما فداییان اسلام با نواب صفوی شناخته میشد و هیچکس نتوانست دوباره با این نام، توجهها را جلب کند. حتی در روزگار ما، محمدمهدی عبدخدایی دوستتر میدارد ازجانب فداییان اسلام سخن بگوید. ضارب نوجوان دکتر فاطمی البته اکنون در کهنسالی است و ابایی ندارد ابراز خوشحالی کند از اینکه یار مصدق با گلولهی او از پا در نیامد.