به نظر میرسد در انتخابات ریاستجمهوری آینده، اصلاحطلبان و اصولگرایان دارای بحران مشترک فراوانی کاندیدا باشند. این دامن هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب را در انتخابات سال ۸۴ هم گرفت. طبیعی است که در تبعات و مشکلات وانتقادهایی که هماکنون به وفور از دولت فعلی میشود و هر دو جناح معتقدند کشور آسیبهای فراوانی دید، هردوجناح به دلیل عدم معرفی کاندیدای واحد مقصرند. نقد درونی در اصلاحطلبان و اصولگرایان وظیفه هر دو جناح است که متاسفانه کمتر به آن پرداخته میشود. رسم متعارف غیر اخلاقی بر این بوده است، که هرجناحی به جناح رقیب حمله میکند و در این هیاهو کمتر پیش آمده که هر جناحی از درون خود را نقد کند. در آن انتخابات اصلاحطلبان از نظر تعداد رای برنده انتخابات بودند. اما تقسیم آرا به سبد سه یا چهار نفر باعث شد رئیس جمهور فعلی با کمتر از ۵۰۰ هزار رای نسبت به یکی از کاندیداهای اصلاحطلب به مرحله دوم برسد. در بررسی تاریخی اتفاقات بعد از انتخابات ۸۴ حتما ما در جریان اصلاحطلبی در برابر مردم به دلیل عدم تفاهم در انتخاب فرد واحد باید پاسخگو باشیم. همین تقصیر در جریان ریشهدار اصولگرا هم اتفاق افتاد. در بین آنها اگرچه آقای احمدینژاد هم در آن ایام جزو جبهه اصولگرا شناخته میشد، اما قطعا ایشان انتخاب اول و اصلی جبهه اصولگرا نبود. تعداد زیاد کاندیداهای اصولگرا در آن جبهه نیز شانس بالا آمدن آقای احمدینژاد را رقم زد. مردمی که هوادار اصلاحطلبان یا اصولگرایان بودند، در میانه این همه کاندیدا متحیر ماندند و علیرغم آنکه شرکت پرتعدادی در انتخابات داشتند، نتوانستند نه یک اصلاحطلب را انتخاب کنند و نیز نتوانستند یک اصولگرای جدی و سابقهدار را برگزینند. مردم کمترین تقصیر و دو جبهه اصلاحطلب و اصولگرا بیشترین نقش را در وضعیت فعلی کشور دارند. در هر حال این ۸ ساله با همه فراز ونشیبها رو به پایان است. تنها تلنگری درونی در دو جبهه اصولگرا و اصلاحطلب کافی است که برای انتخابات ریاستجمهوری آینده عبرتآموز باشد. شواهد موجود متاسفانه نشان نمیدهد که اتفاقات سال ۸۴ پندآموز شده باشد. هرکس که شرایط سیاسی موجود در کشور را میشناسد، نمیتواند انکار کند که حداقل در بین کسانی که میخواهند در چارچوب این نظام تلاش کنند، دو جناح اصلی اصلاحطلب و اصولگرا بدنه سیاسی کشور را تشکیل میدهند. البته کسانی هستند که در داخل و خارج نسبت به اصل نظام موجود، تحولخواهی یا براندازی را تبلیغ میکنند و انتخابات را پیشاپیش تحریم کردهاند. آنها البته وقتی بحث انتخابات و رایگیری در چارچوب این نظام مطرح است، مخاطب این بحث نیستند. کسانی که قصد فعالیت سیاسی در چارچوب نظام فعلی و قانون اساسی موجود را دارند که اکثریت بدنه اصلاحطلب و اصولگرا را تشکیل میدهند، میتوانند در مورد کاندیدا یا نحوه شرکت در انتخابات گفتوگو کنند. برای این دو مجموعه درس گرفتن از انتخابات ۸۴ بسیار پراهمیت است. این بحران مشترک که تعداد زیادی خود را برای ریاستجمهوری آینده گرم میکنند، دوباره کشور را به همان نقطهای میرساند که کاندیدای اصلی اصولگرایان و کاندیدای اصلاحطلبان نتوانند به کرسی ریاستجمهوری برسند. مشکل دو جناح نیز برای عدم تفاهم مشترک است. در بین اصلاحطلبان نبودن مرجعیت تصمیمگیر، تفاوت نظر افراطیون و معتدلان، توقعاتی که در پی بحران انتخابات ۸۸ به وجود آمد، بحران فشارهای امنیتی، ناامیدی و نیز توقعات غیر قابل دسترسی بسیاری از مخاطبان در پی مواضع و تصمیمگیریهای اصلاحطلبان از یک سو و سرکوب آنان از سوی دیگر، پس از انتخابات ۸۸، ازهمپاشیدگی بدنه فعال و رایساز اصلاحطلبان، سوالات بیپاسخ از عملکرد آنان پس از انتخابات ۸۸ و انفعال و بیتصمیمی رهبران اصلاحطلب از جمله عواملی است که مانع رسیدن به کاندیدای واحد میشود. خیل شایعات غیررسمی برای آماده شدن تعداد زیادی از اصلاحطلبانی که احتمال پذیرش آنان از سوی شورای نگهبان میرود، از جمله عواملی است که کار رسیدن به کاندیدای واحد را دشوار میکند. این بحران در اصولگرایان هم وجود دارد. اما دلیل آن در اصولگرایان متفاوت است. ریشه این بحران در اصولگرایان ناشی از آفت قدرت است. در این دهه اخیر که قوای سهگانه در اختیار آنان بوده است، اختلافات آنان بسیار مشهود شده است. آخرین نمونه آن در انتخابات مجلس و نیز انتخاب رئیس مجلس بود. علنی شدن اختلافات مجلس و دولت که در مواردی آن قدر تلخ بود که واقعا در طراز مردم ایران نبود، نمونه دیگر آن است. با آن که گفته میشد در بین اصولگرایان اختلافات مبنایی وجود ندارد، اما هیچگاه در تاریخ سیاسی بعد انقلاب اینقدر اختلافات دولت و مجلس و تا حدودی قوهقضائیه در ملأعام جار زده نشده بود. به همین دلیل از درون جبهه اصولگرایان که کمتر نگران صافی شورای نگهبان هم هستند، اسامی کاندیداهای غیر رسمی بیشتری برای انتخابات ریاستجمهوری سال آینده به گوش میرسد. با توجه به تجربه گذشته، راه پیشرفت و سربلندی کشور درانتخابات آینده گذر از این بحرانها برای هردو جناح است. اگر اصلاحطلبان بتوانند فرد واحدی را که طبعا با توجه به حوادث این سالها، برای گذر از شورای نگهبان، فردی معتدل و آماده برای خدمت به مردم خواهد بود برگزینند و اصولگرایان نیز مرجعیتی برای معرفی یک کاندیدای واحد اصولگرا پیدا کنند و رقابت بین نماینده اصلی اصلاحطلب و اصولگرا انجام شود، به نفع مردم است و خطوط سیاسی افراطی نیز کمرنگ خواهند شد و مردم قربانی دعواهای سیاسی ما نخواهند بود. اگر این اتفاق صورت پذیرد، نشانه مهمی است که حکایت از بلوغ جریانات سیاسی پس از بحرانهای تلخ گذشته دارد. اما اینکه آیا این خواسته تنها یک رویا است یا اینکه عملی خواهد شد را زمان تعیین میکند.