آرمان دانش آموزی

موضوعات تخصصی علوم انسانی و اجتماعی

آرمان دانش آموزی

موضوعات تخصصی علوم انسانی و اجتماعی

روایت صادق خرازی از سفر خاتمی به مصر

قسمت دوم

ساعت 11 صبح اجلاس بین‌المللی تحت عنوان"المؤتمر اعالم التاسع عشر، مشکلات العالم الاسلامی وعلاجها 

فی ظل العمومه" افتتاح می‌شد. درسالن پذیرایی میهمانان عالیرتبه حضور داشتند؛ گفت‌وگوی ابتدایی میان چند نفر از میهمانان و خاتمی صورت گرفت. دکتر محمد طنطاوی، مفتی اکبر الازهر هم حضور داشت. طنطاوی ابراز محبت کرد و صمیمانه خوش‌آمد گفت و مدام دست آقای خاتمی را دستان خودش نگاه داشته بود.ظاهراً به دلیل مشکلات فنی جهت ترجمه نطق ایشان مشکلاتی پیدا شد. احمد نظیف نخست وزیرو زقزوق وزیر اوقاف در آخر از آقای خاتمی خواستند تا سخنرانی خود را به زبان عربی انجام دهد که آقای خاتمی هم قبول کرد.

سخنرانی رسمی ‌آقای خاتمی در جمع بیش از 1500 نفر از متفکران از دنیای اسلام به زبان عربی بود. سکوت بر سالن حکم فرما بود. وقار و متانت تؤام با لبخند و سیمای مهربان ایشان تاثیر شگرفی بر مخاطبان گذاشت. دکتر طنطاوی، امام اکبر الازهر به معرفی آقای خاتمی و ایران پرداخت و از ایشان به عنوان یک روشنفکر دینی و عالم اصلاح طلب وعلامه بزرگ نام برد که شجاعانه در ترسیم نوسازی اندیشه و تفکر دینی گام‌های جدی برداشته اند. دکتر محمد طنطاوی عالم برجسته مصری و از تبار بزرگان و عالمان آن دیار است. وی از برجسته‌ترین قرآن پژوهان و متخصصان علوم قرآنی است و اینک از پیشگامان اندیشه نوسازی دینی و در دنیای اسلام مطرح است. زقزوق هم به تجلیل از شخصیت آقای خاتمی پرداخت.احمد نظیف با احترام به حضور جناب آقای خاتمی  متن پیام حسنی مبارک را قرائت نمود.

درجلسه افتتاحیه علاوه بر پیام رئیس جمهور که توسط نخست وزیر قرائت می‌شد چند نفر از شخصیت‌ها سخنران بودند. آقای شیخ طنطاوی، پاپ، رهبر قبطی‌های مسیحی و نمایندگانی از بعضی رؤسای کشورهای اسلامی وعربی. اقای خاتمی سخنران اصلی جلسه افتتاحیه بود. در واقع keynote speaker این جلسه بود. طبق اظهار همه کسانی که خاتمی دیدند و نیز طی صحبت‌هایی که با ما شد، سخنرانی خاتمی جذاب‌تر، پرمحتوی‌تر ومؤثرتر بود. خاتمی ابتدا درباره مفاهیم غلط و سوء ظن آفرینی و هرج و مرج فکری ناشی از آن صحبت کرد و نگاه با تمایز میان جهانیت(Globality)،جهانی شدن(Globalization)،جهانی سازی(Globalizm) و...سخن گفت و به خصوص میان دو مفهوم جهانی شدن و جهانی سازی تفکیک قائل شد و به رغم بعضی ادعاها که جهانی شدن به معنی یکسان‌سازی واستیلای هژمونیک مفهومی‌ و عملی یک نظام بر سایر نظام‌ها و انحلال تعدد وتفاوت فرهنگی ومدنی است، گفت در جهانی شدن به معنی کوتاه و فشرده شدن زمان ومکان، بسط علم وتکنولوژی، پیوند سرنوشت‌ها به یکدیگر فرهنگ‌های بومی‌ و نظام‌های فکری و ارزشی نیز جایگاه خاص خود را دارند وحتی جهانی شدن فرصتی است برای آنان که از دو قطبی یا یک قطبی بودن جهان رنج می‌برند و اینکه با توجه به مفاهیم عام، آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و...را می‌توان در بنیادهای فکر و ذکر دینی مثل اسلام هم یافت یا عدم تعارض دین را با آنها دید. جهانی شدن می‌تواند با اسلام مخالفتی نداشته باشد و بسته به اینکه کدام اندیشه و فکر  و مکتب بتواند دقیق‌تر، روزآمدتر وعمیق‌تر به پرسش‌ها و نیازهای بشر امروز توجه کند، وضعیت ماندگاری یا ناماندگاری خود را مشخص خواهد کرد.

دراین اجلاس علاوه بر نمایندگان حدود100 کشور از ایران نیز هیات مرکب از آیت الله جنتی، آیت الله تسخیری و حجت الاسلام ابوالحسن نواب شرکت داشتند.هرچه آیت الله تسخیری در میان حضار جذاب می‌درخشید، آیت الله جنتی گوشه گیری می‌کرد و انگار با خودش هم قهر بود! نمی‌دانم چرا ایشان این مقدار نسبت به حضور آقای خاتمی احساس تلخی داشت. آقای خاتمی هرجا که آیت الله جنتی را می‌دید ادب می‌کرد و ایشان را نزد خود می‌نشاند ولی متاسفانه در وجود آقای جنتی هیچ گونه کرامت اخلاقی و بزرگواری مشاهده نکردم، برعکس کینه‌ای از او در دل داشت.

عصر همان روز برای بازدید از کتابخانه اسکندریه و سخنرانی در جمع فرهنگیان و سیاستمداران با اتومبیل از قاهره به سمت اسکندریه حرکت کردیم. ورود ما به هتل قدیمی ‌متروپل اسکندریه بود، این هتل در سال 1902 ساخته شده است. با ‌کمتر از سه ساعت طی مسیر به این شهر تاریخی و ساحلی رسیدیم.شهر‌های حاشیه مدیترانه برخوردار ار طبیعتی زیبا و لطیف هستند. اسکندریه زیباتر وتمیزتر از قاهره است. در کنار دریای مدیترانه و دارای سابقه‌ای بلند و درخشان. قاهره که طبق گفته آقای وزیر روزانه حدود 15میلیون نفر را در خود جای می‌دهد (بخشی از این مردم شب‌ها را به مساکن خود در اطراف می‌روند، هوایی بسیار آلوده و ترافیکی بسیار سنگین ونفس‌گیر دارد، تقریباً تمام روز را غباری همچون مه نیمه غلیظ شهر را فرا گرفته است.) نیل خروشان از وسط شهر می‌گذرد و به آن هیبتی فراوان می‌دهد. خیابان‌ها و خانه تمیز نیست و رفت وآمد دشوار ولی اسکندریه هم به لحاظ هوا وهم به لحاظ تمیزی بهتر از قاهره است، گرچه در مقایسه با شهرهای ساحلی اروپایی مدیترانه و نیز استانبول از وضعیت بدتری برخوردار است.

کتابخانه اسکندریه مدرن و بزرگ و مجهز است؛ بیش از یک میلیون جلد کتاب دارد به علاوه تاریخ مصر و اسناد مصری ماشینی شده و خط  و تصویر و فیلم فراوان تهیه شده است که بخشی از آن را چه از طریق صفحه کامپیوتر و چه بر روی صفحه سینما به ما نشان دادند، از جمله تصویر سه بعدی از بعضی موضوعات و حوادث تاریخی گرد آورده‌اند.

چاپخانه بسیار مجهز و مدرن (و در عین حال کوچک و کم حجم) دارد و ترکیب ساختمان هم جالب است. بعد از بازدید برای سخنرانی به سالن بزرگی رفتیم که به گمان من بیش از 1000 صندلی داشت و پر از جمعیت بود، از روحانیان، دانشگاهیان، زنان (محجبه و بی‌حجاب) و جوانان، روشنفکران، معتمدین شهر همه گردهم آمده بودند.

کتابخانه زیبا و رویایی اسکندریه که بر روی سنگ سبز آن نوشته شده است درسال 1820 مورد بازنگری و بازسازی قرار گرفته است، اما در سال 2003با همکاری یونسکو ساختمان بسیار مجللی ساخته و امکانات فراوان الکترونیک برای آن در نظر گرفته شده است.روزنامه‌های کهن و قدیمی، مجلات، کتب خطی و سنگی با چاپ محدود هم به صورت جانبی در این مجموعه نگهداری می‌شود.اولین نسخه از روزنامه که مربوط به سال 1828است و قدیمی‌ترین چاپ دستی چاپ سال 1825 در آن نگهداری می‌شود. کتابخانه نشان دهنده اهمیت مصریان به میراث مکتوب است، تصاویر دیجیتالی با کیفیت بسیار بالا در این مرکز نگهداری می‌شود. تمام سخنرانی‌های جمال عبدالناصر به صورت سمعی و بصری در این مرکز نگهداری می‌شود. سایتی نیز مرتبط با عبدالناصر وجود دارد که شامل عکس و 55 هزار سند تاریخی مرتبط با وی می‌باشد، دستخط‌های عبدالناصر نیز در این کتابخانه موجود است.1300میلیون کتاب و6000 هزار نسخه خطی در این مرکز نگهداری می‌شود. اولین تصاویر زیبا از اسکندریه که درنورنبرگ چاپ شده و نقشه اسکندریه مربوط به سال 1828 نیز با مجموعه عکس‌ها، مخطوطات، آثار چاپی، اسناد و نقشه‌های تاریخی به اهمیت این کتابخانه افزوده است. از آقای خاتمی به عنوان علامه معاصر دنیای اسلام و متفکر و فیلسوف یاد کردند. هر کدام با احترام به ایشان و حرمت فرهنگ و تمدن ایران را گرامی ‌داشتند. کتابخانه اسکندریه، یکی از کم‌نظیرترین کتابخانه‌های تاریخی جهان است. من 5 سال پیش بیش از یک هزار جلد کتاب به این کتابخانه اهدا نمودم. دکتر سراج الدین در سخنرانی خود به هنگام ذکر نقش ایرانیان در مصر به همین تحفه کوچک فرهنگی من اشاره کرد.

 

بسیاری از رجال اسکندریه در این مراسم حضور داشتند. پرسش و پاسخ‌های زیاد و بحث‌های جالب روشنفکری مطرح شد. آقای خاتمی در کتابخانه نیز مورد استقبال بسیاری از شخصیت‌های مصری مثل احمد ماهر وزیر خارجه سابق مصر و استاندار اسکندریه قرار گرفتند. شخصیت‌های برجسته مصری خیلی خوب آداب فرهنگی و تمدنی خود را به نمایش می‌گذارند. دکتر اسماعیل سراج الدین رئیس کتابخانه اسکندریه و معاون وی دکتر یوسف زیدان در سالن اجتماعات کتابخانه خیر مقدم گفتند. جمعیت کل یالن را پر کرده بود. جمعی از رجال مصر از قاهره برای استماع سخنرانی آقای خاتمی حضور پیدا کرده بودند. آقای خاتمی در این جلسه سخنرانی مفصلی کرد که متن سخنرانی ایشان وجود دارد. اما در ادامه سوالاتی راجع به مسائلی چون روشنفکری دینی، نوسازی دینی، گفت‌و‌گوی تمدن‌ها، اختلاف شیعه و سنی و جنگ مذاهب، مباحث تمدنی و فرهنگی، مباحث انرژی هسته ای مطرح شد.

آقای خاتمی به پیشینه تاریخی میان دو ملت ایران و مصر و روابط بین دو کشور اشاره کرد و گفت: من معتقدم که مصر برای مردم ایران بسیار عزیز و مهم است و  این علاقه متقابل ریشه تاریخی داشته باشد. تعارف نکنیم. مساله عرب و عجم از قدیم مطرح بوده است اما هیچ‌گاه بین مصری و ایرانی این مساله عرب و عجمی‌ مطرح نبوده است و مردم ایران فکر می‌کنند که مصر همگام و نزدیک ایرانیان در طول تاریخ بوده است. حتی وقتی در دیدارهایی که با مردم داشتم صحبت این می‌شد که به مصر نزدیک بشویم، تاییداتی که از سوی مردم، دانشجویان، علما و طبقات مختلف از این مساله می‌شد، واقعا شگفت‌انگیز بود. من واقعا احساس می‌کنم و در خاطراتم هم نوشته‌ام که ملت ما یک خلایی را احساس می‌کند از اینکه نمی‌تواند آنگونه که می‌خواهد و شاید و باید با ملت مصر در ارتباط باشد. امیدوارم که درهای دانشگاه‌های ما به روی دانشجویانمان در مصر و ایران باز شود. بین بازرگانانمان و به‌خصوص بخش خصوصی دو کشور روابط گسترده‌تری ایجاد شود. بین علمای دینی در مصر و ایران روابط بیشتری برقرار شود و به‌خصوص بین جوانان ایرانی و مصری رابطه برقرار شود و همین‌جا از جوانان عزیز مصری دعوت می‌کنم که درذیل گفت‌وگوی تمدنها یک رابطه مستمر با جوانان دنیای اسلام، دنیای غرب، دنیای شرق، شمال و جنوب ایجاد کنند و جوانان نخبه مصری در آن حضور فعال داشته باشند. ما ارید الاسلام... و ما توفیقی الا بالله و من معتقدم که اصلاح خواست بی‌نهایت همگی است ولی قبل و مهمتر از همه اصلاح در فکر و اندیشه است. ما اگر فکرمان را اصلاح نکنیم، نه در اقتصاد، نه در علم، نه در فرهنگ و نه در هیچ جای دیگر نمی‌توانیم اصلاح بکنیم و به خصوص اصلاح فکر دینی. البته اصلاح وجود دارد و ما باید یاد بگیریم چگونه دموکراسی را پیاده کنیم، چون معتقدم راه و گریزی برای بشر امروز جز تن دادن به دموکراسی نیست و نیز اینکه چگونه علم جدید و تکنولوژی زاده علم جدید را به کار بگیریم و نیز چگونه تولید بکنیم و چگونه در بازارهای جهانی حضور داشته باشیم، هم ثروتمند باشیم و هم در جامعه‌مان عدالت وجود داشته باشد و نیز چه راهکارهایی داشته باشیم. همه این‌ها نیاز به اصلاح دارد و نیز چگونه از نیمی‌ از نیروی فوق‌العاده مهم در جوامع ما که بخش قابل توجهی‌شان متاسفانه دچار محرومیت هستند یعنی زنان عزیز استفاده کنیم، در عین حالیکه مقام یک زن مسلمان و شخصیت یک زن مسلمان حفظ شود. آقای خاتمی در پاسخ به سئوال یک خانم آمریکایی گفت: من سال پیش آمریکا بودم و به واشنگتن، شیکاگو، بوستن سفر کردم. اوقات  بسیار خوبی با آمریکاییان گذراندم، ما به مردم آمریکا خیلی احترام می‌گذاریم و من از شما دعوت می‌کنم به کشور من بیایید.

 

این خانم آمریکایی هم به آقای خاتمی گفت: اخیرا به عنوان دیپلمات با گروه رهپویان صلح به ایران آمده‌ام. خیلی سعی کردیم با شما ملاقات کنیم ولی متاسفانه نشد و دولت ایران نگذاشت. دوستان زیادی را در ایران دیدیم. شما دوست دارید چه پیامی‌ را از طرف شما به ملت آمریکا بدهم؟ جالب است که دولت ایران پنهانی دیپلمات آمریکایی را در تهران پذیرایی می‌کند: گودلاک!

 

خاتمی گفت: آمریکا کشور بزرگی است. ملت آمریکا ملت بزرگی است و صلح جهانی و پیشرفت جهانی نیازمند حضور فعال آمریکا و امکانات وسیع آمریکا دارد. کشورهای در حال توسعه نیازمند حضور آمریکا هستند. ملت آمریکا نباید اشتباه کند و اجازه دهد برخی سیاستمدارانش این ثروت و امکانات را در مسیر جنگ و سرکوب به بهانه گسترش معیارهای آمریکا قرار دهد. کشورهای جهان سوم و کشورهای اسلامی نیاز دارند تا آمریکا‌ از امکاناتشان، از دانششان و از ثروتشان برای حل مسایل جهانی استفاده کند نه برای نفاق و جنگ و خشونت و نه برای تحمیل دیکتاتورها.

 

آقای ابوالحسن نواب در سفر به اسکدریه همراه ما بود و به آقای خاتمی می‌گفت که در راه بازگشت در ماشین نشسته بود و از هر دری صحبت کرد. قبلا هم در این باره صحبت کرده بود؛ از فعالیت‌های مرکز ادیانش و از کمک من که برای بیمه کردن روحانیون و تهیه مسکن آنها کرده بودم و سخت از دولت آقای احمدی نژاد ناراحت بود و این که این وضع برای انقلاب واسلام و ایران بد است و اینکه باید درانتخابات بعدی فعال شد، می‌شود مجلس مرکب از اصلاح‌طلبان معتدل و راست معتدل و عقلانی تشکیل شود و اینکه فضای متحجر حوزه مطلوب نیست، به خصوص از تلاش‌های خود در جهت وحدت اسلامی، مقابله با تحجر به خصوص آنچه تحت عنوان ولایت انجام می‌شود گفت. نکته جالب اینکه می‌گفت آقای جنتی تردید داشت که بیاید چون من دعوت شده بودم. نواب مدعی بود اینها (آقای جنتی) شما را قبول ندارند ولی درمقابل ادب و تحمل شما منفعل می‌شوند. مرا نمی‌توانند تحمل کنند و چون با اخلاق هستم اصلا خوش ندارند با من مواجه شوند و می‌گفت شما باید این رویه را ادامه دهید. اینها می‌بینند خاتمی مورد توجه است و به خصوص در سطح بین‌المللی مورد احترام است ناراحت می‌شوند. تنها ناراحتی عاطفی هم نیست هر کاری توانستند انجام دادند چه در زمان ریاست جمهوری ایشان، چه بعد از آن در انتخابات متعدد و نتیجه کار هم آقای احمدی نژاد بود.

 

 

سیاحت در قاهره

 

در روز بعد (86.1.8) به سیر و سیاحت در شهر تاریخی و باستانی قاهره گذشت. شگفتی‌های بزرگی در این شهر دیده می‌شود.نمادهایی از تاریخ، تمدن بشر، عظمت زندگی مسالمت آمیز ادیان مختلف، اما در کنار آنها مصائب و گرفتاری‌های فراوانی را هم می‌توان در چشم پر از غم و اندوه مردم شهر مشاهده کرد.قبرستان‌های زیادی در قاهره است و بیش از 3 میلیون نفر ساکنان این مقابر هستند. در حجره‌ها و...اتاق‌های مجاور قبرستان‌ها ماوا گزیده‌اند.

 

امروز ما ابتدا از موزه مصر باستان دیدار کردیم که مالامال از بازدید کننده وعمدتاً خارجی بود با جمعی از توریست‌های روسی، آلمانی، سوئیسی و...برخورد کردیم و با همه خوش و بشی و نیز پاسخ به درخواست آنان برای گرفتن عکس از آقای خاتمی.

 

موزه در سه قسمت مصر قدیم، مصر میانه و مصر جدید تشکیل شده است و همگی متعلق به دوران قبل از میلاد و در واقع بازگو کننده دوران فراعنه مصر از 3557 سال قبل از میلاد تا 1100 سال قبل از میلاد حضرت مسیح و در این مدت نوعی وحدت بر مصر حاکم بوده است. ده‌ها جسد مومیایی شده نیز در معرض دید بود از جمله رامسس اول و دوم و پسر رامسس که می‌گفتند همان فرعون زمان موسی است به دو دلیل یکی اینکه رنگ سیمای آن روشن‌تر و سفیدتر بود و می‌گفتند دلیلش اینکه جسد را از دریا گرفته‌اند و دریا روی رنگ پوست اثر گذاشته است؛ دوم اینکه در زمان ایشان بنی‌اسرائیل از مصر رانده شده‌اند و... به هر حال حوادث تاریخی همه عبرت آموز است، گرچه فرعون‌ها پس از آنان نیز آمده‌اند و از وضع وحال پیشینیان خود عبرت نگرفته‌اند.

 

و بعد به دیدن هرم‌های سه گانه رفتیم که واقعاً از عجایب است،هرم بزرگتر از دو میلیون و هفتصد هزار قطعه سنگ بزرگ تشکیل شده است به ارتفاع 146متر (که 6متر بالای آن ریزش کرده یا سائیده شده و کم شده است.)هر ضلع قاعده هرم نیز 265 قدم است. ورودی اصلی در ضلع شمالی است به طرف دب قطبی که الان از یک منفذ جنوبی به داخل هرم می‌روند.این هرم در ظرف بیست سال ساخته شده است، قطعات سنگ را از 950کیلومتری از طریق نیل به اینجا حمل کرده‌اند و جالب اینکه سنگ‌ها بدون ملاط بر روی هم قرار داده شده است و مهندسی طوری بوده است که احیاناً با ایجاد خلاء سنگ‌ها چنان بر روی هم محکم شده‌اند که از عوامل طبیعی آسیب نبیند.این هرم و نیز دو هرم دیگر که یکی از این یکی کوچکتر است،همگی مقبره یک نفر فرعون بوده است، جای دفن در زیرزمین قرار دارد.هرم‌های کوچکتر( خیلی کوچکتر) در اطراف هرم بزرگ مقبره بزرگان قوم واحیاناً همسران فرعون بوده است که یکی از آنها وجود داشت و می‌گفتند چند تای دیگر هم در گوشه کنار هست یا آثارش هست، البته وقتی فرعون را دفن می‌کردند روی سطح هرم را نوعی پوشش دیوار بلند می‌دادند که بخشی از آن هنوز هست. اولین انسان در سال 1880(از ایتالیا) موفق به ورود به داخل هرم شده است.

حفره مدفن از سنگ گرانیت تشکیل شده که آنها نیز از صحرای سینا و از منطقه اسوان آورده شده است.از مجسمه ابوالهول هم دیدن کردیم و همه جا با توجه ومحبت دیدارکنندگان در کنار مجسمه ابولهول چند زن ومرد ترک توریست آمدند و با اصرار با آقای خاتمی عکس گرفتند.

 

در اولین اهرام نوعی تابوت سنگ یافت شده است که برای اسامی ‌پادشاه در نظر گرفته شده بود.اهرام دوم مصرتوسط خضراء ساخته شد. مجسمه سنگ سیاه 6 255سال قبل از میلاد نیز در آن وجود دارد.سمبل پادشاه مقتدری است که شاه شاهان نامیده می‌شده است. مجسمه‌های چوبی بسیار زیبایی درآن موجود است با این که در مصر چوب و جنگل بسیار کم بوده است و همه این جعبه‌ها با طلا وجواهرات مخصوص آذین بندی شده است. مجسمه دیگری از رنگ سفید در غار یافت شده است و هنگامی ‌که با چراغ قوه آن را پیدا کردند گمان کردند که زنده است و کاوشگران پا به فرار گذاشتند.

 

تخت روان که پادشاه زن در آن دفن می‌شد. مادر زن و دختر پادشاه در آن قرار داده شده است و چوب و دستگیره‌های آن از طلاست که مربوط به 2500 سال قبل از میلاد است.در مصر باستان، ابتدا اخناتون و نصرتمتی وعبارت خدای واحد و خدای خورشید به کار رفت و سپس پادشاه و ملکه و سپس فراعنه برای مدت کوتاهی حکومت کردند و بعد از آنها باز چند خدایی شروع شد.

 

مجسمه‌های توتم خامون، کری وزنگی، رامسس دوم (پدر فرعون دوره حضرت موسی) نیز هست. مجسمه رامسس دوم که 11 متر طول و 83 تن وزن دارد از جنس گرانیت است، رامسس دوم بیش از 60 سال بر مصر باستان حکومت کرد. وی از نوزدهمین سلسله فراعنه مصر در 3200 سال پیش بود. از او همیشه به نیکی یاد شده و بناها و معابد مختلفی در سراسر مصر به یاد او بنا شده است. مجسمه رامسس دوم، در حفاری‌های سال 1882 کشف شد.

 

پاپیروس‌های کهن نشان دهنده اعتقاد به معاد پس از مرگ است. جواهرات مربوط به 1500 سال قبل از میلاد و خدای نیل که از12 کیلو طلا و سنگ‌های گران قیمت ساخته شده است نیز در این موزه موجود است. تابوتی از طلا در درون تابوتی از چوب قرار دارد که آن تابوت در اتاقکی قرار گرفته است. اشیایی چون ارابه جنگی طلا برای صید در صحرا، دمپایی و نعلین‌های طلا. سایه‌بان‌های طلا برای محافظت در برابر خورشید، نخستین چرخ‌ها، وسایل مختلف زندگی ساخته شده از طلا، صندلی‌های خراطی شده، مجموعه‌هایی از مومیایی‌های زمان امپراطوری رامسس از جمله خود رامسس دوم که 93 سال عمر کرد و 67سال درمصر حکومت کرده است ویک تابلو نیز از بنی اسرائیل موجود است. احساد مومیایی شده خدایان، فرمانروایان، فراعنه مصر، پدر رامسس، خود رامسس و فرزند رامسس نیز در این موزه نگهداری می‌شود.

 

 بزرگترین هرم که ارتفاع آن 146 متر است ولی در اثر فرسایش امروزه به 137متر رسیده است. پرستش خورشید در مصر دین رسمی ‌بود و معتقد بودند که پرنده‌ای به نام بن بن درنزد اله خورشید ساکن است. به مرور زمان فلسفه هرم‌سازی منقرض شد. تاریخ می‌گوید که اسکندر بزرگترین امپراطورجهان است. هر ضلع هرم 265 فوت است.این اهرام در طی 30 سال و از سنگ‌های کوه‌های اسوان از فاصله 950 کیلومتری و از طریق رود نیل به این منطقه آورده شده است که حمل و نقل این سنگ‌ها 10 سال طول کشیده است.اسوان در جنوب مصر واقع شده و ۲۰۰.۰۰۰ نفر جمعیت دارد. سد اسوان بسیار معروف است.

 

مقبره‌های بزرگ مخصوص فراعنه است و مقبره‌های کوچک مخصوص اطرافیان و وزرا و مشاوران فرعون بوده است که در اطراف اهرام قرار دارد. بر اساس نتایج جدیدترین تحقیقات، مصریان باستان ساخت هرم بزرگ جیزه را در ۲۳ آگوست ۲۴۷۰ پیش از میلاد شروع کردند. گروهی از محققان مصری، با محاسباتی بر مبنای زمان ظهور ستاره سوتیس (که امروزه سیروس نامیده می‌شود)، به چنین تاریخ دقیقی دست یافتند. هر ساله، طلوع سحرگاهی ستاره درخشان سیروس که ماه‌ها در آسمان شب غایب بوده، با طغیان‌های سالانه رود نیل هم‌زمان می‌شده است. در طول تاریخ نیز مصریان باستان ساختن ساختمان‌ها، مقبره‌ها و معابدشان را هم‌زمان با چنین اوقاتی از سال آغاز می‌کردند. به‌علاوه، فراعنه بلافاصله پس از آغاز دوران سلطنتشان، دست به کار ساخت مقبره‌شان نیز می‌شدند.بر اساس تحقیقات گروهی به سرپرستی عبدالحلیم نورالدین، رئیس سابق شورای عالی باستان‌شناسی مصر، خوفو، فرعونی که در هرم بزرگ مصر به خاک سپرده شده، در سال ۲۴۷۰ پیش از میلاد قدرت را به‌دست گرفت.محققان با مقایسه تقویم نوین امروزی، تقویم مصر باستان و نیز چرخه حرکت سالیانه ستاره سیروس موفق شدند زمان دقیق ظهور ستاره سیروس را در آن سال به‌دست آورند. تیم تحقیقاتی معتقد است که مصریان باستان، این ستاره را از ۱۷ تا ۱۹ ژولای رصد کرده‌اند؛ و طغیان روز نیل نیز ۳۵ روز بعد، یعنی در ۲۳ آگوست همان سال رخ داده است. البته تاریخ‌های ثبت شده به‌عنوان دوران سلطنت پادشاهان مصر را نیز نمی‌توان قابل اعتماد دانست؛ چراکه اغلب آن‌ها با انگیزه‌های سیاسی، قصد تحریف تاریخ داشته‌اند. مثلاً چندی از فراعنه غیرمشهور از این لیست حذف شده‌اند، که این خود برای تغییر زمان حقیقی سلطنت فرعون‌های بعدی کافی‌ست.


 

در بازگشت از این سیر وسیاحت از مرکز اطلاع رسانی وتکنولوژی اطلاعات وارتباطات مصر دیدار کردیم به نام  smart villageیا "القریه الذکیه" یا دهکده هوشیار که در سال 2002 تاسیس شده است؛80% آن متعلق به بخش خصوصی و20% متعلق به دولت و وزارت ارتباطات(وزاره الاتصالات و التکنولوجیا والملونات) بیش از 90 شرکت در این شهر نمونه کار می‌کنند و روزانه متجاوز از 8000 نفر در اینجا مشغولند. برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری در این عرصه به عهده وزارت اتصالات است. دامنه‌هایی برای این فعالیت پرداخت می‌شود از جمله 10 سال معافیت مالیاتی از نظر امکانات مادی، ساختمان و حضور شرکت‌های(داخلی وخارجی). از ما جلوترند، مشاوران خارجی خلا تکنولوژی ارتباطات را تا حدی برای مصریان برطرف کردند.

جرم سیاسی چیست؟


کامبیز نوروزی:

شناسایی مفهوم به نام جرم سیاسی در سازمان حقوقی یک کشور به میزان مناسبات دموکراتیک در آن کشور وابسته است. به این معنا که هر اندازه یک جامعه، سازمان دموکراتیک‌تری داشته باشد، مفهوم جرم سیاسی از لحاظ مفهومی خیلی ملایم‌تر می‌شود و از لحاظ علمی، یعنی در پراتیک اجتماعی نیز سبک‌تر با آن برخورد می‌شود. اینکه از بدو تأسیس مشروطه در متمم قانون اساسی مشروطه، مفهوم جرم سیاسی را مشاهده می‌کنیم که به عنوان «تقصیرات سیاسیه» در آنجا تعبیر شده است. اما در طول تقریباً حدود هفتاد سال دوره مشروطه در ایران، هیچگاه نشد که نظام سیاسی قانون مربوط به آن را تصویب کرده و در عمل نیز به مفهوم جرم سیاسی، گردن بگذارد و آن امتیازاتی که باید برای آن قائل باشد، به اجرا بگذارد.

 جرم سیاسی در یک تعریف عمومی عبارت است از جرمی که به انگیزۀ سیاسی در فرایند رفتارهای سیاسی علیه اشخاص یا نهادهای سیاسی اتفاق می‌افتد. جرم سیاسی یک عنوان مجرمانه خاص نیست بلکه مجموعه‌ای از عناوین مجرمانه مندرج در قوانین کشوری است که وقتی با انگیزۀ سیاسی اتفاق می‌افتد عنوان جرم سیاسی به خود می‌گیرد. به عنوان مثال به موجب ماده ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی توهین به مقامات حکومتی به عنوان یک جرم خاص تعریف شده است. اما هرگاه مرتکب با انگیزه سیاسی اقدام به این نوع توهین کرده باشد در حقیقت جرم او سیاسی است. دسته‌ای از جرایم نیز به دلیل عناصر اختصاصی مندرج در آنها همواره باید جرم سیاسی محسوب شوند مانند جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام (ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی). مفهوم جرم سیاسی به این معنی نیست که افراد اجازه ارتکاب اعمال مجرمانه پیدا می‌کنند بلکه کسی که مرتکب جرم سیاسی می‌شود، در فرایند رسیدگی و مجازات از پاره‌ای از حقوق خاص برخوردار می‌شود. با اشاره به این مطلب می‌توان به تمایز جرائم سیاسی و جرائم عادی توجه کرد. تمایز این دو نوع جرم ناشی می‌شود از آنچه که به عنوان حق حاکمیت ملت (اصل پنجاه و ششم قانون اساسی) بر سرنوشت اجتماعی از آن یاد می‌شود. «بنا به اصل پنجاه و ششم حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید اعمال می‌کند.» به‌طور ساده می‌توان گفت، ممکن است در فرایند رقابت‌های سیاسی، اشخاص به دلیل ادعاها یا اعتراض‌هایی که به ساخت قدرت دارند مورد تعقیب جزایی قرار گیرند. از سوی دیگر احتمال سوء‌استفاده از قدرت در مواجهه با این قبیل افراد افزایش می‌یابد. بنابراین در رژیم حقوقی ایران به منظور پیش‌گیری از این سوء‌استفاده، قانونگذار قانون اساسی اولاً تکلیف کرده است که باید جرم سیاسی تعریف شود و ثانیاً برای رسیدگی به آن تشریفات خاصی را پیش‌بینی کرده است که در اصل ۱۶۸ قانون اساسی به آن پرداخته شده است. بنا به اصل ۱۶۸ «رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گیرد. نحوۀ انتخاب، شرایط، اختیارات هیأت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون براساس موازین اسلامی معین می‌کند.» از جمله اینکه رسیدگی به جرائم سیاسی باید به صورت علنی، در دادگاه‌های دادگستری و با حضور هیأت منصفه انجام شود. برای اینکه یک فعل مجرمانه از مصادیق جرم سیاسی تلقی شود دیدگاه‌های نظری متفاوتی وجود دارد. برخی حقوقدانان برای صدق عنوان جرم سیاسی موضوع یا سوژه جرم را ملاک قرار می‌دهند. بر طبق این دیدگاه جرائمی که علیه مقامات یا نهادهای سیاسی روی می‌دهند جرم سیاسی تلقی می‌شوند. ایرادی که به این تعریف وارد است این است که ممکن است مرتکب اصولاً هیچگونه مقصد سیاسی نباشد. به عنوان مثال ممکن است کسی به یک مقام دولتی بدون توجه به مقام وی سخنان ناسزا و توهین‌آمیز گفته باشد. چنین فردی را نمی‌توان یک مجرم سیاسی دانست. گروه دیگری از حقوقدانان به انگیزه جرم نظر دارند یعنی انگیزه مرتکب در ارتکاب جرم را ملاک تعیین جرم سیاسی تلقی می‌کنند. به نظر می‌رسد که تلفیقی از این دو دیدگاه می‌تواند ملاک مناسبی را برای تعیین مصداق جرم سیاسی در اختیار قرار دهد. به این معنا که با توجه به ویژگی‌های ساخت حقوقی و سیاسی می‌توان گفت جرائمی که با انگیزه سیاسی و در ارتباط با ساختار سیاسی اتفاق می‌افتند را می‌توان به عنوان مصداق جرم سیاسی تلقی کرد.

 در حال حاضر یکی از نقایص جدی نظام حقوقی ایران این است که با وجود تأکید قانون اساسی بر اینکه می‌باید جرم سیاسی در قوانین عادی کشور تعریف شود اما تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است و این قسمت از قانون اساسی کشور معطل مانده است. به این معنا که قانونی که جرم سیاسی در آن تعریف شده باشد، تاکنون در ایران به تصویب نرسیده است.

 عده‌ای بر این تصورند که تعریف و شناسایی مفهوم جرم سیاسی و تعیین مصادیق آن به منزلۀ تجویز جرم سیاسی و مباح دانستن آن است. این تصوری است که نه با واقعیت سازگار است و نه هیچ حقوقدانی مدعی آن است. جرم، جرم است. چه سیاسی و چه غیر سیاسی. و آنکه مرتکب جرم شود، باید پس از طی مراحل تعقیب و تحقیق و محاکمه، و پس از اثبات اتهام، مجازات قانونی را تحمل کند، اعم از آنکه سیاسی باشد یا عادی. شناسایی برخی اعمال مجرمانه، در زمره جرایم سیاسی نه دافع مسوولیت مرتکب است و نه اسباب معافیت از مجازات.  مسأله مهمی که در شناسایی مفهوم جرم سیاسی نهفته است، از خصوصیت فعالیت سیاسی و شخصیت و منش کنشگران خرد و کلان سیاسی ناشی می‌شود. یک فعال سیاسی در مسیر استیفای یکی از مهم‌ترین حقوق اساسی خود، یعنی حق مشارکت در تعیین سرنوشت اجتماعی، ممکن است جرمی مرتکب شود. اصولاً چنین فردی، ماهیتاً از کسی که برای جلب منافع شخصی مرتکب جرایمی از قبیل ارتشا یا کلاهبرداری، یا سرقت و… می‌شود متمایز است.

 از سوی دیگر، جریان رقابت سیاسی، همواره می‌تواند شرایطی را فراهم کند که صاحبان قدرت برای رقیب سیاسی از حربه‌های قانونی یا شبه‌قانونی بهره گیرند. ویژگی‌های ناشی از مفهوم جرم سیاسی و روش رسیدگی به آن، می‌تواند از سوءاستفاده از قدرت در جریان رقابت سیاسی پیشگیری کرده و خصلت بازدارنده داشته باشد.

حقوق مادران

بازخوانی حقوق ملت در قانون اساسی ایران /4

مریم باقیمریم باقی

ایران و اسناد جهانی در مورد زنان:

اولین ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌گوید تمام افراد بشر آزاد به دنیا می‌آیند و در کرامت و حقوق با هم برابرند و در ماده ۲، هرگونه تمایز از حیث جنسیت را در حقوق و آزادی‌های مندرج در اعلامیه رد می‌کند برهمین اساس، میثاقین که مفاد اعلامیه را اجرایی می‌کنند برای دولت‌های عضو برای این برابری تعهداتی به وجود آورده‌اند. بر اساس ماده سوم میثاق حقوق مدنی و سیاسی «دولت‌های طرف این میثاق متعهد می‌شوند که تساوی حقوق زنان و مردان را در استفاده از حقوق مدنی و سیاسی پیش‌بینی شده در این میثاق تامین کنند.»  بند ۴ ماده ۲۳ این میثاق نیز به تساوی حقوق در امر ازدواج اشاره می‌کند: «دولت‌های طرف این میثاق تدابیر مقتضی به منظور تأمین تساوی حقوق و مسوولیت‌های زوجین در مورد ازدواج در مدت زوجیت و هنگام انحلال آن اتخاذ خواهند کرد. در صورت انحلال ازدواج پیش‌بینی‌هایی برای تأمین حمایت لازم از اطفال به‌عمل خواهند آورد.»

ماده سوم میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز به مانند میثاق را حقوق مدنی و سیاسی کشورهای‌ طرف‌ این‌ میثاق‌ متعهد نموده که‌ تساوی‌ حقوق‌ مردان‌ و زنان‌ را در استفاده‌ از کلیه‌ حقوق‌ اقتصادی‌ ـ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ مقرر در این‌ میثاق‌ تأمین‌ نمایند. ایران متعهد به اجرای این دو میثاق است و مفاد آنها در حکم قوانین داخلی آن محسوب می‌شود.

اعلامیه اسلامی حقوق بشر (مصوب ۱۹۹۰م) هم در ماده ۶، به برابری میان زن و مرد در حیثیت و کرامت انسانی اشاره کرده  اما در خصوص حقوق زن لفظ برابری را به کار نبرده است: «الف) در حیثیت انسانی، زن با مرد برابر است و به همان اندازه که زن وظایفی دارد، از حقوق نیز برخوردار است و دارای شخصیت مدنی و ذمه مالی مستقل و حق حفظ نام و نسبت خویش را دارد.ب) بار نفقه خانواده و مسؤولیت نگهداری آن، از وظایف مرد می‌باشد».

با وجود تاکید بر تساوی میان زن و مرد در میثاقین و برخی اسناد جهانی دیگر اما سازوکار ملل متحد آنها را کافی ندانسته و پس از اعلامیه رفع تبعیض علیه زنان که در سال ۱۹۶۷ در مجمع عمومی به تصویب رسید، دبیرکل از کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد خواست تا طرح کنوانسیونی را در این زمینه آماده کند. درنهایت، کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان در سال ۱۹۷۹ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب و  در سال ۱۹۸۱ و پس از تودیع بیستمین سند الحاق یا تصویب کشورها به آن لازم‌الاجرا شد و کمیته رفع تبعیض تبعیض علیه زنان نیز بر اساس ماده ۱۷ این کنوانسیون شکل گرفت. این کنوانسیون در مقدمه این نگرانی خود را نیز اعلام داشته که با وجود در نظر گرفتن اسناد جهانی که تاکنون به تصویب رسیده‌اند اما علی‌رغم آنها «تبعیضات علیه زنان همچنان به طور گسترده ادامه دارد» و عزم خود را از میان برداشتن تبعیض‌ها در کلیه اشکال و صور بیان کرده است. ماده ۱ این کنوانسیون در تعریف عبارت تبعیض علیه، زنان می‌گوید: «هر گونه تمایز، استثناء (محرومیت) یا محدودیت بر اساس جنسیت که نتیجه و هدف آن خدشه‌دار کردن یا لغو شناسایی، بهره‌مندی یا اعمال حقوق بشر و آزادی‌های اساسی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و یا هر زمینه دیگر توسط زنان صرف نظر از وضعیت زناشویی ایشان و بر اساس تساوی میان زنان و مردان، باشد.»

 از میان ۵۳ کشور سازمان کنفرانس اسلامی، بیش از ۴۰ کشور کنوانسیون را پذیرفته‌اند. سایر کشورهای جهان به این پیمان‌نامه جهانی پیوسته‌اند و تنها ایالات متحده آمریکا و پالائو چندین سال است که کنوانسیون را امضا کرده اما هنوز ملحق نشده‌اند. ایران نیز در زمره کشورهایی است که هنوز به این کنوانسیون نپیوسته. در سال ۱۳۸۱ و در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، هیات دولت لایحه‌ای را به مجلس تقدیم کرد که در آن الحاق به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان پیشنهاد شده بود. مجلس ششم این لایحه را تصویب کرده و به شورای نگهبان ارسال کرد اما این شورا با آن مخالفت کرده و لایحه را رد کرد. لایحه به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت اما در همانجا ماند و به پارلمان بازنگشت.

 کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، حق شرط را پذیرفته هرچند در بند ۲ ماده ۲۸ تصریح کرده است: «حق شرط‌هایی که با هدف و منظور این کنوانسیون سازگار نباشد پذیرفته نخواهد شد» اما غیر از کشورهای مختلف غیر اسلامی مانند: استرالیا، اتریش، بلژیک، برزیل، فرانسه، آلمان، انگلستان، ایرلند و هند، کشورهای اسلامی مانند: بنگلادش، عراق، لیبی، اردن، مصر، کویت، پاکستان و مالزی نیز حق شرط‌هایی را اعلام کرده‌اند و حتی دولت‌های پاکستان و مالزی شرط کلی عدم مغایرت با موازین اسلامی و قانون اساسی خود را تصویب کرده‌اند* و به دلیل تشویق برای پذیرش کنوانسیون و به عنوان گامی به پیش این شروط از آنها پذیرفته شده گرچه تلاش برای پس گرفتن برخی شروط هم انجام شده است. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی ایران نیز می‌تواند با حق شرط‌هایی به این کنوانسیون ملحق شود تا به عنوان یک کشور مسلمان که در قانون اساسی خود  دولت را موظف کرده «زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او» را ایجاد کند، به کشورهای جهان نشان دهد که در حمایت از حقوق زنان و رفع تبعیض‌ها علیه آنان با آنها هم‌پیمان است.

حمایت از مادران باردار

بند ۲ اصل ۲۱ به حمایت مادران‌، بالخصوص در دوران بارداری… پرداخته است.زنان به دلیل خصوصیت مادری نیز از حقوقی برخوردارند. این حقوق در دوران بارداری و پس از تولد طفل وجود دارد.

حمایت از زنان باردار و شیرده: زنان در دوران بارداری و شیردهی، در قوانین مدنی چندان مورد بحث قرار نگرفته‌اند و در قوانین خاصی مانند کار، از مرخصی و مزایایی برخوردار شده‌اند. میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که ایران در سال ۱۳۵۳ آن را پذیرفته در بند ۲ ماده ۱۰ بیان می‌کند: «مادران‌ در مدت‌ معقولی‌ پیش‌ از زایمان‌ و پس‌ از آن‌ باید از حمایت‌ خاص‌ برخوردار گردند. در آن‌ مدت‌ مادران‌ کارگر باید از مرخصی‌ با استفاده‌ از حقوق‌ و یا مرخصی‌ با مزایای‌ تأمین‌ اجتماعی‌ کافی‌ برخوردار گردند.»

در قوانین جزایی حمایت از زنان باردار در بحث سقط جنین، بیشتر معطوف به حمایت از جنین است و در مواردی که عدم سقط جنین منجر به تهدید جان مادر شود بحث تعارض حق‌ها به میان می‌آید اما در موردی مانند ماده ۴۹۳ قانون مجازات رعایت حال مادر شده است این ماده می‌گوید: «اگر در اثر جنایت چیزی از زن ساقط شود که منشاء انسان بودن آن طبق نظر پزشک متخصص ثابت نباشد دیه و ارش ندارد لکن اگر در اثر آن صدمه‌ای به مادر وارد شده باشد برحسب مورد جانی محکوم به پرداخت دیه یا اَرش خواهد بود.» در قانون مجازات اسلامی حد قتل و رجم در مورد زنان باردار اجرا نمی‌شود و پس از وضع حمل هم اگر نوزاد کفیل نداشته باشد حد بر او جاری نمی‌شود. حد جلد نیز بر زن باردار و شیرده زمانی که بیم ضرر برای حمل یا نوزاد شیرخوار باشد به تأخیر می‌افتد. (ماده ۹۰ و ۹۱) ماده ۲۶۲ قانون مجازات نیز درباره قصاص زن باردار می‌گوید: «نباید قبل از وضع حمل قصاص شود و پس از وضع حمل چنانچه قصاص موجب هلاکت طفل باشد باید به تأخیر افتد تا خطر مرگ از طفل برطرف شود.» لایحه مجازات اسلامی هم که به تصویب مجلس و شورای نگهبان رسیده اما هنوز ابلاغ آن به دولت و درج در روزنامه رسمی انجام نشده است تا به صورت قانون درآید در مورد قصاص زن حامله چه در قصاص نفس و چه قصاص عضو مانند ماده ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی فعلی است. (ماده ۴۳۸ و ۴۴۴ لایحه مجازات اسلامی)  میثاق حقوق مدنی و سیاسی که دولت ایران آن را در سال ۱۳۵۴ به تصویب رسانده در بند ۵ ماده ۶، بر همین نکته اشاره کرده و می‌گوید: «حکم اعدام در مورد جرائم ارتکابی اشخاص کمتر از هجده سال صادر نمی‌شود و در مورد زنان باردار قابل اجراء نیست.» عدم اجرای چنین احکامی در مورد زنان باردار در قوانین ایران و یا اسناد جهانی بیشتر در جهت رعایت حال جنین یا نوزاد است. به نظر می‌رسد قوانین اسلامی و نیز قوانین بین‌المللی هر دو فلسفه مشترکی دارند و آن از بین نبردن دو نفس برای ارتکاب یک مجازات و رعایت حق حیات جنین است.

حمایت از زنان باردار و شیرده حتی در شرایط جنگی نیز وجود دارد. در حقوق بشردوستانه که مقررات حاکم بر وضعیت جنگی است، حمایت‌هایی که به نقش مادری زنان تعلق دارد، با الفاظی چون زنان باردار، زنان تازه‌زا، زنان شیرده، زنان دارای اطفال کوچک یا کمتر از ۷ سال یا مادران دارای اطفال وابسته، در کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو و دو پروتکل آن آمده‌اند. در این عبارات هم که با قید واژه «زن»، حمایت از او را تداعی می‌کند اما به واقع در آنها حمایت از کودک هم نهفته است. از مادر باید محافظت شود تا کودک در بطن او آسیب نبیند، از مادر باید حمایت به عمل آید تا کودک او که در سنین وابستگی و نیازمندی به مادر است در فقد و یا آسیب ‌به مادر متأثر از ناملایمات نگردد. از مصادیق حقوق متصور برای این افراد (زنان باردار، شیرده، یا دارای اطفال کم‌سن) در هنگام جنگ به طور نمونه می‌توان به حق عبور کشورها برای رسانیدن کالاها و هرگونه محصولات خواربار و ضروری، البسه و حتی مواد تقویت‌کننده به آنان اشاره کرد. همچنین می‌توان به ماده ۱۴ کنوانسیون چهارم ژنو اشاره کرد که به ایجاد بهداری برای پناه دادن به زنان باردار، شیرده و دارای اطفال کم‌سن پرداخته است.  بند ۳ ماده ۷۶، پروتکل اول و ماده ۶ پروتکل دوم نیز مجازات اعدام را نسبت به زنان باردار و مادران دارای اطفال کوچک ممنوع می‌شمارد.

* مهرپور، حسین، نظام بین‌‌المللی حقوق بشر،انتشارات اطلاعات، تهران، چاپ اول؛ ۱۳۷۷، صص۱۲۶-۱۳۳ و مهرپور، حسین، حقوق بشر در اسناد بین المللی و موضع جمهوری اسلامی ایران، انتشارات اطلاعات،تهران، ۱۳۷۴، صص۲۶۲- ۲۶۷

منافع و مضار شبکه‌های اجتماعی


منافع و مضار شبکه‌های اجتماعی

احسان شریعتی که دکترایش را در رشته فلسفه از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته است؛ کارکرد شبکه‌های اجتماعی و نفوذ گستره‌ این شبکه‌ها به بدنه اجتماعی امروز ایران را از منظر تحصیل‌کرده فلسفه و روشنفکر؛ مرتبط با انقلاب اطلاعاتی در جوامع مختلف می‌داند با این تفاوت که کشورهای توسعه‌یافته برخوردی توام با اصالت با موضوع دارند و جوامع سنتی این حوزه از مدرنیته را نامتوازن و ابتدایی تجربه می‌کنند.

او در گفتگو با پایگاه خبری شهر الکترونیک تاکید می‌کند که محدودیت آزادی بیان فقط به خودباختگی بیش از پیش کاربران اینترنتی دربرابر سیاستگذاران سلطه جهانی دامن می‌زند.

 شما از منظر یک روشنفکر؛ چه تعریفی از شبکه‌های اجتماعی، کارکردها و اهداف آن ارایه می‌دهید؟

 شبکه‌های اجتماعی حدودا از 1994 شروع به فعالیت کردند و در سال 2004 گسترده شدند. بحث سازماندهی شبکه‌های اطلاعات و دانش در اواخر دهه قبل مطرح شده بود. این تحولات باعث شد تا مفسران و جامعه‌شناسان از این پدیده به‌عنوان جامعه پسا‌صنعتی یا اولترا‌صنعتی یاد ‌کنند که به معنی صنعتی شده افراطی یا درحال‌ گذار است. در عالم متافیزیکی و فلسفی به آن پسامتافیزیک یا پسامدرن و پایان‌ اسطوره‌ها می‌گویند. پیشرفت و ترقی ایده اصلی فلسفه‌های تاریخ و عصر مدرن براساس یک نوع انسان‌مداری است. همه این‌ها باعث شد؛ بعداز قرون وسطی و حاکمیت دینی نوعی استقلال انسان از عرصه‌های دینی و اساطیری و سنتی پیش آمد. ما امروز از این استقلال یا خودسری یا خودتأییدی، به‌عنوان دوران مدرن یاد می‌کنیم.

باید بینش این باشد که ما خودمان را فعالانه  وارد این حوزه کنیم نه اینکه از راه بستن و فیلتر کردن کاری انجام دهیم. چون نه ممکن است و نه مطلوب. ممکن نیست چون اینترنت و اینترانت به ذات درحال انتشار هستنند و از طریق تلفن و برق می‌توان منتشرشان کرد و قابل کنترل نیست. مطلوب هم نیست چون اطلاعات محدود نه تنها جامعه را منحرف می‌کند بلکه مسئولان را نیز منحرف می‌کند.

 در عرصه علم و فن، همان‌طور که کندُرسه(متفکر فرانسوی) در کتاب خود به‌طور عمومی ترسیم کرده، یا هگل در کتاب فلسفه تاریخ گفته، این توهم به غرب دست داد که با این پیشرفت‌ها می‌تواند طبیعت و عالم را سازماندهی کند و از علم و دانش به‌عنوان جایگزین دین و فلسفه و تمام عرصه‌هایی که نیاز به تعقل داشتند، بهره ببرند و مثلا بنابر تقسیم‌بندی آگوس کنت؛ دو دوره برای بشر ترسیم شده بود: دوره دینی_ اسطوره‌ای و دوره علم‌گرایی.

در اواخر قرن بیستم با جهش جدید علمی؛ انقلاب انفورماتیک و علم مدیریت و علم توزیع اطلاعات به شکل الکترونیک، یک گسست معرفت‌شناختی پیش آمد که نوعی جهش بود و جهان جدیدی را آفرید. اینترنت به‌عنوان قاره جدید، باعث کوچک شدن جهان به‌صورت دهکده‌ای که همه باهم در ارتباطند، شد و مناسبات جدیدی را به وجود آورد. یعنی نسبت‌ها و ارتباطات بین آحاد و واحدهای مختلف به‌صورت شبکه‌ای درآمد. هر عنصر می‌تواند درعین حال با همه ارتباط داشته باشد.

ماحصل این ارتباطات این است که تمام بشر می‌توانند باهم در ارتباط باشند و  شبکه پیچیده اطلاعاتی را به وجود آورند. البته اینترنت در ابتدا دراختیار شبکه نظامی کشورهایی مثل آمریکا بود که بعد به‌صورت دموکراتیک؛ به همه عرضه شد. این جهان جدید مقتضیات خاص خود را دارد که هنوز ما با همه ابعاد آن آشنا نیستیم. نوعی ترس هم وجود دارد؛ همان‌طور که جابجایی اطلاعات وجود دارد؛ ممکن است جنگ و تقابلی هم بین تمدن‌ها و فرهنگ‌ها دربگیرد.

درمقابل این ترس، عده ای معتقدند باید درها را روی این شبکه بست که غیرممکن است. داشتن اینترنت داخلی هم از روی همین هراس است و با این هدف که نباید همه چیز زیرنظر یک مجموعه واحد جهانی باشد. وضعیت جدید در آن واحد دو خصلت دارد، یکی رهایی و آگاهی‌بخشی، چون همه می‌توانند به اطلاعات دسترسی داشته باشند. مثلا در انقلاب‌های کشورهای عربی از این شبکه‌ها به شکل گسترده برای پخش اخبار استفاده ‌شد. در کشورهای سرمایه‌داری مثل انگلستان هم افرادی بودند که در جنبش‌های اعتراضی فعال بودند و از شبکه‌های اجتماعی برای سازماندهی خود استفاده می‌کردند. و باز مانند این داستان در کشورهای مختلف وجود دارد که باعث شد بعداز 11 سپتامبر در کشورهای غربی هم محدودیت‌هایی برای استفاده از شبکه‌های اینترنتی به وجود آمد. حتی در بحث حقوق بشر هم اعتراضاتی به آمریکا شد که سعی در کنترل همه آحاد جهان را دارد.

 به‌طور کلی کنترلی که به قول فوکو شبکه جهانی اینترنت روی اخلاق و علایق و سلایق فردی ایجاد می‌کند؛ خود خطری است. این دو جنبه؛ جنبه رهایی‌بخش و جنبه نظارتی و سلطه‌گر؛ در این جهان جدید با هم کنش دارند.

شبکه‌های اجتماعی، منبع مهمی برای داده‌های مربوط به رفتار کاربران هستند. اطلاعات، پیوندها و دیدگاه‌های موجود در این شبکه‌ها چگونه توسط تحلیل‌گران مورد استفاده قرار می‌گیرد و آنان چگونه به الگوهای رفتاری و فکری و دیگر شاخص‌های کاربران خود دست می‌یابند؟ به عبارتی تجسمی کردن داده‌های اطلاعاتی شبکه‌های اجتماعی در موضوع تجارت، سیاست، امنیت، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی و روانشناسی چگونه انجام می‌پذیرد؟

از نظر تکنیکی روشن است. از نظر پلیسی، وقتی شما به شبکه متصل می‌شوید؛ آی دی، هویت و محل جغرافیایی شما قابل شناسایی است. ازنظر تجاری و تبلیغاتی و فرهنگی هم، وقتی به جاهایی در اینترنت مراجعه می‌کنید، توسط دستگاه‌هایی که اطلاعات را طبقه‌بندی می‌کنند، اطلاعات مورد تحلیل قرار می‌‌گیرد. در ایران هم به‌عنوان نمونه، مشخص است کاربران به کجا رجوع می‌کنند و چه حساسیت‌هایی دارند و نیازهایشان چیست.

وقتی می‌توان به این بازار وارد شد که تولید داشته باشیم و این تولید قابل رقابت هم باشند. که البته کار بسیار سختی است. ما در زمینه‌های مربوط به رایانه و ویندوز که هیچ، حتی یک ورد مناسب زبان فارسی هم نتوانسته‌ایم تولید کنیم و هنوز تابعی هستیم از ورد عربی. اول باید برای احقاق حقوق خودمان در زمینه زبان فارسی و فرهنگ اسلامی و شیعی وارد عرصه شویم و سیستم‌های انفورماتیک‌مان را قوی کنیم و سپس در سطح شبکه‌های جهانی، شبکه‌های آزادی درست کنیم که شبکه اجتماعی فارسی‌زبان را نیز داشته باشد و به‌جز مسائل اخلاقی؛ مانعی بر سر راه استفاده از این شبکه‌ها باقی نگذاریم.

براساس این حساسیت‌ها، برنامه‌های جدید ریخته و کاربران هدایت می‌شوند. تسهیلاتی هم به وجود می‌آید تا به نیازهای مخاطبان پاسخ داده شود. حتی بر این اساس ممکن است تولیدات کاذبی به‌وجود بیاید. منظور از کاذب این است که ممکن است طبیعی نباشند و مصنوعی باشند. مثلا یک شرکت چینی چندی پیش اعلام کرد که می‌تواند زن(همسر) بسازد که مثل ماشین و ربات در خدمت مردان و جوابگوی نیازها باشد. این جریان مثل رفتار در بازار می‌ماند که باید اطلاعات درست و شناخت کافی از مصرف‌کننده وجود داشته باشد تا محصولات عرضه شود و این داشتن اطلاعات به مثابه دریافت پول است. این منظر اقتصادی را تامین می‌کند. در جنبه‌های فرهنگی و سیاسی هم قضیه به همین ترتیب است.

  و آنچه تحت عنوان فروش اطلاعات توسط این شبکه‌ها مطرح می‌شود؛ به معنای واقعی بازار خرید و فروش اتفاق می‌افتد. یعنی اطلاعات موجود در این شبکه‌ها، به نوعی به فروش می‌رسند و جنبه درآمدزایی برای سیاست‌گذاران آن‌ها دارد. قرار است این داده‌ها چگونه به منابع و سرمایه‌های باارزش برای سرویس‌دهندگان شبکه‌ها تبدیل ‌شود؟

 یک جنبه؛ مساله بازار است، اما اینجا یک بازار عادی نیست،‌ بلکه بازاری‌ است که انسان‌ها و جوامع را ازنظر الگوهای مصرف و ایجاد حساسیت‌های تازه برای شکل‌گیری بازارهای جدید، شکل می‌دهد. به‌عنوان مثال، در روستاهای ما، ممکن است شناختی نسبت به محصولات جدید نبوده باشد، اما درحال حاضر با از بین رفتن فاصله‌های جغرافیایی، در همان نقاط خود با نحوه زیست و معیشت جوامع پیشرفته آشنا می‌شوند و خواستار کیفیت‌های جدید می‌شوند که حتی گاه بازارهای محلی پاسخگوی آن نیستند و به همین دلیل این عرضه و تقاضا جهانی می‌شود.

شکل دادن به این نیازها چیزی‌ است که به وجود می‌آید و می‌تواند موجب تک‌ساحتی کردن انسان‌ها و جوامع و از بین رفتن شخصیت‌ها و تنوع فردی و فرهنگی ‌شود که این خطرناک است و جنبه منفی دارد. البته جنبه‌های مثبت هم دارد و به نوعی دیالکتیک است؛ یعنی جنبه مثبت و منفی آن درهم تنیده‌اند و ما باید بتوانیم روش درست برخورد را از درون این فرآیند پیدا کنیم، نه این‌که خارج از آن باستیم و انزوا پیشه کنیم.

 به نظر می‌رسد در حوزه تجربی، تمام اتفاقاتی که در این شبکه‌ها رخ می‌دهد، تماما ناپایدار و متغیرند. از آنجاکه فضای شبکه‌های اجتماعی ناپایدار است و اطلاعات داده شده، مناسبات و روابط گروه‌ها و افراد نیز در آنها پیوسته درحال تغییر است، آیا تحلیل داده‌ها در درازمدت امکان‌پذیر است؟

بله متغیر و ناپایدار است و البته دلایل علمی دارد و متخصصان حوزه‌های علوم انسانی؛ فنی و علمی باهم مرتبط هستند تا این نوسانات را ارزیابی کنند. البته گاهی ممکن است در تحلیل این مسائل، غافلگیر هم بشوند، چون انسان موجودی ناشناخته؛ پیچیده و غیرقابل برنامه‌ریزی است. فرق انسان و ماشین این است که ممکن است اطلاعات انسان از یک ماشین کمتر باشد، اما ماشین برای تغییر اراده ندارد و خلاقیت و تخیل انسان است که باعث تمایز او می‌شود. این پیش‌بینی‌ها و خطرات و فرصت‌ها همگی نسبی هستند. موفقیت هم در این سیستم نسبی است.

 اگر این فرض را پذیرفته باشیم که اعضای این شبکه‌ها؛ سرمایه‌ها و اعتبارات خود را به حراج می‌گذارند تا گردانندگان آنها از این سرمایه‌ها به نفع خود استفاده ببرند، کارگرد اجتماعی و گفتمان جهانی حاکم بر این شبکه‌ها  چقدر محل بروز و عینیت دارد و اصولا منافع عضویت در چنین شبکه‌هایی آن اندازه هست که به پیش‌باز آسیب‌های آن‌ برویم؟

ارزیابی مثبت و منفی ما ازنظر ارزشی است و تمام قضیه نیست. دوره‌های تاریخی و فرآیند تکامل جهان تنها در دست انسان نیست که براساس خوشایندها و ناخوشایندهای خود آن را کنترل کند. ما خواه‌ناخواه درگیر جهان سرمایه‌داری؛ صنعت جدید و علم جدید شده‌ایم. جوامع سنتی مثل ما که  می‌کنیم اصالت بیشتری دارند؛ اتفاقا مدرنیته‌شان با نوعی وحشی‌گری همراه و ابتدایی‌تر است. علت این است که مدرنیته آنها به‌صورت متوازن؛ خودانگیخته و بلندمدت نبوده و از بیرون وارد شده است و آنها سعی کرده‌اند جنبه‌های موردنظر خود را وارد آن کنند.

مثلا در همین ایران، سیر مدرنیزاسیونی که در زمان رضاخان به ایران وارد شد، فقط جنبه‌های آمرانه و منفعت‌جویانه برای منافع قدرت‌ها و حتی قدرت‌ داخلی بود. ارزیابی ما از مدرنیته هم منفی است. بخشی از این پیشرفتی است که انجام شده و باید ببینیم رسالت این تکنیک چیست. این تکنیک‌ها برای حفظ انسان از سلطه طبیعت مفید هستند،‌ مثلا مقوله‌ای مثل طب برای حفظ انسان دربرابر بیماری‌ها مفید است. علوم و فنون انسان را به فراقت و زمان بیشتری می‌رسانند تا به ابعاد متعالی‌تر و فرهنگی‌تر بپردازد و مسلما انسانی که مانند حیوانات درحال تلاش و رفع نیازهای ابتدایی باشد، نمی‌تواند به این ابعاد توجه کند. حتی کلمه "اسکولایز" یونانی که "School" از آن گرفته شد؛ به معنی فراغت است. این فراغت که در گذشته منحصر به طبقه خاص و مشخصی بوده، امروز بر اثر پیشرفت‌های بشر، برای بیشتر مردم ایجاد شده است.

پیشرفت دانش و فناوری در مجموع مثبت است و به انسان درجهت حفظ خود دربرابر خطرات طبیعی کمک می‌کند. اما این مساله یک خطر هم دارد. این خطرات به مرحله بالاتری از پیشرفت مربوط می‌شود. ما نباید فکر کنیم که این آسیب‌ها برای تمام جوامع و در تمام سطوح وجود دارد. جوامعی که هنوز در مراحل ابتدایی دانش و تکنولوژی هستند، با آن خطرات مواجه نیستند اما ازسویی امکانات و فرصت‌های اشراف به پیچیدگی جهان و خود را ندارند. البته ازنظر بعضی انسان‌شناسان، جوامعی که ابتدایی هستند، منطق خاص خود را دارند.

نه فقط دولت‌ها بلکه مافیاها می‌توانند به اینترنت به‌عنوان وسیله سوء‌استفاده نگاه کنند. اطلاعات غلط در اینترنت مسئله است. امروزه هم بزرگترین مشکل افراد در استفاده از اینترنت؛ تشخیص اطلاعات درست از غلط است. اینفو یعنی دادن اطلاعات درست و اینتوکسیگاسیون یعنی شما با ارائه اطلاعات غلط می‌توانید یک جنجال بزرگ به راه بیاندازید یا یک واقعیت تاریخی را تحریف کنید. در دنیای مجازی این کار بسیار راحت است چراکه با نرم‌افزارهای مختلف می‌توان صدا و تصویرها را نیز تحریف و در دنیا پخش کرد.

در زمینه‌های دینی هم همین‌طور است. ادیانی که هنوز در مراحل ابتدایی اسطوره‌ای هستند، به نسبت سایر ادیان مثل دین اسلام تفاوت دارند. وقتی در اسلام مدنیت دربرابر بادیه‌نشینی تبلیغ می‌شود، به آن دلیل است که مدینه ساخته می‌شود، پیشرفت فرهنگی و سیاسی حاصل می‌شود و اعراب از وضعیت خود خارج می‌شوند و به نوعی امپراطوری تبدیل می‌شوند. و بسیاری از توهمات؛ خرافات و جهلی که در گذشته بوده از بین می‌رود. تئوری‌هایی مثل جاذبه زمین، تئوری تکامل انسان و ناخودآگاه در روانکاوی و سایر افق‌ها، انسان مدرن را بسیار متواضع‌تر از گذشته و منتقدتر به گذشته کرد. انسان مدرن به دلیل بزرگتر شدن افق دید، دچار بحران‌های روحی و فکری عمیق‌تری هم شده است. در مجموع منافع پیشرفت‌های علمی از مضرات آن بیشتر است.

شبکه‌های اجتماعی این امکان را به وجود می‌آورند که اطلاعات بتواند مبادله بشود. البته از خود این سلاح باید بر ضدمنافعی که به دنبال دارد، استفاده کرد. البته مثال‌های بدی برای این مبارزه وجود دارد ازجمله اینکه؛ بعضی از گروه‌ها که بر ضدنظم جهانی مبارزه می‌کنند، مثل القاعده هم از این فناوری‌ها استفاده می‌کنند. ولی مثال خوب آن می‌تواند جنبش‌های اعتراضی بر ضدجهانی شدن باشد که از طریق اینترنت سازماندهی می‌شوند. البته باید قانون‌مندی هم در این جریانات به وجود بیاید. مثلا درحال حاضر بحث حقوق مولف در اینترنت رعایت نمی‌شود و اطلاعات به شکل وحشیانه‌ای پخش می‌شود. مولفین درحال حاضر بحث می‌کنند که باید قانون‌مندی بر این جهان مجازی حاکم بشود زیرا اینگونه نیست که هیچ‌گونه حقوق و اصالتی بر این جهان حاکم نباشد.

 وقتی پیشنهاد 150 میلیارددلاری پادشاه عربستان برای خرید شبکه فیس بوک مطرح می‌شود یا زمانی که کارکرد این شبکه‌ها در انقلاب‌ها و آشوب‌های منطقه به وضوح قابل لمس می‌شود، این سوال مطرح می‌شود که قابلیت‌های این شبکه‌ها را چگونه می‌توان به کنترل درآورد و کاربران چگونه می‌توانند به‌جای تاثیر مفعولی از قدرت فاعلی در این شبکه‌ها برخوردار شوند. آیا این روند را باید کاربران به وجود بیاورند یا بسترسازی حکومت‌ها ما را از نقش مفعولی به فاعلی می رساند؟

به نظر من؛ این مسئله باید از طبقات پایین‌تر، از طریق سازمان‌های غیردولتی، نهادهای مدنی و جنبش‌های خودجوش مردمی صورت بگیرد. طبقات، اقشار و فرهنگ‌های مختلف باید شرایط خاص خودشان را زمینه‌سازی کنند که البته همه این‌ها درنهایت به‌هم مرتبط هستند. این مسئله درنهایت به قدرتی تبدیل می‌شود که می‌تواند در مسئله نظم عادلانه وزنه مهمی دربرابر قدرت‌های دیگر نظیر مایکروسافت محسوب شود. درواقع هرگونه تنوع‌بخشی و تمرکززدایی از قدرت راه‌حل این داستان است. امروز این مسئله در دست بعضی قدرت‌ها متمرکز است و این خودش خطری‌ است. ما باید بتوانیم از هر زمینه‌ای که این تنوع را به وجود می‌آورد؛ استقبال کنیم. اما باید بینش این باشد که ما خودمان را فعالانه  وارد این حوزه کنیم نه اینکه از راه بستن و فیلتر کردن کاری انجام دهیم. چون نه ممکن است و نه مطلوب. ممکن نیست چون اینترنت و اینترانت به ذات درحال انتشار هستنند و از طریق تلفن و برق می‌توان منتشرشان کرد و قابل کنترل نیست. مطلوب هم نیست چون اطلاعات محدود نه تنها جامعه را منحرف می‌کند بلکه مسئولان را نیز منحرف می‌کند. به‌طور مثال بررسی کرده‌اند که دلیل مشکلات مائو تسو تونگ این بوده که اطلاعات درباره تولیدات درست به خودش نمی‌رسیده است. درواقع حزب، اطلاعات را برایش کانالیزه کرده بود.

 می‌بینیم که سیستم پیچیده‌ای مانند چین که الان گاهی به‌عنوان مدل هم از آن یاد می‌شود، یکی از خطرناکترین فجایعی است که ممکن است گریبان بشر شود. درواقع مدل چینی بسیار مخرب است. کرامت انسان را از بین می‌برد. یک مدل چینی این است که برای اینکه کارگران برای برگشت به خانه دچار اتلاف وقت نشوند، اتاقک‌هایی را در خیابان برای آن‌ها ساخته‌اند که شب را در آنجا بگذرانند. درواقع انسان‌ها در چنین جوامعی ابزار تولید هستند. اما در کشورهای غربی و سرمایه‌داری به دلیل مبارزاتی که صورت گرفته، چنین چیزی قابل تصور هم نیست. آن‌ها چند قرن است که برای گرفتن مطالباتشان در تلاش‌اند.  بنابراین در مدل چینی یا ژاپنی؛ کرامت انسان‌ها درخطر است و اگر بخواهیم مدلی را انتخاب کنیم؛ به هر روی مدل‌های غربی باز هم بهترند.

واقعیت این است که ما باید در این مبارزه جهانی؛ وارد بازار شویم و تولیدمان را عرضه کنیم. این کار ما مثل رفتار یک بازار است. وقتی می‌توان به این بازار وارد شد که تولید داشته باشیم و این تولید قابل رقابت هم باشند. که البته کار بسیار سختی است. ما در زمینه‌های مربوط به رایانه و ویندوز که هیچ، حتی یک ورد مناسب زبان فارسی هم نتوانسته‌ایم تولید کنیم و ما هنوز تابعی هستیم از ورد عربی. البته تلاش‌هایی در این جهت صورت گرفت که متاسفانه موفق نبودیم. پس ما اول باید برای احقاق حقوق خودمان در زمینه زبان فارسی و فرهنگ اسلامی و شیعی وارد عرصه شویم و سیستم‌های انفورماتیک‌مان را قوی کنیم و سپس در سطح شبکه‌های جهانی، شبکه‌های آزادی درست کنیم که شبکه اجتماعی فارسی‌زبان را نیز داشته باشد و به‌جز مسائل اخلاقی؛ مانعی بر سر راه استفاده از این شبکه‌ها باقی نگذاریم.

به گمانم؛ ما نیز می‌توانیم شبکه‌های خود را جایگزین شبکه‌های جهانی کنیم البته اگر آزادی بیان که مشخصه یک رسانه است را در این شبکه‌ها بگنجانیم.

جدا از ضعف سخت‌افزاری و نرم‌افزاری، مهمترین عامل ضعف ما به نگاه بدبینانه‌ و عدم اطمینان برخی از شهروندان به حاکمیت و توصیه‌های آن بازمی‌گردد که باعث می‌شود  دربرابر هر حرکتی ازسوی حاکمیت با گارد بسته عمل کنند. آیا گذار ما از این مرحله امکان دارد. زیرا مادام که این بدبینی حاکم باشد؛ دلباختگی  به شبکه جهانی قطعی خواهد بود؟

 این پدیده به‌طور عمومی وجود دارد. چون در داخل؛ رسانه‌های ما از آزادی چندانی برخوردار نیستند و فضای بیان آزاد وجود ندارد. برای همین هم هست که وقتی نیروهای اجتماعی و سیاسی ما از ایران خارج می‌شوند؛ کاملآ با گارد باز رفتار می‌کنند. به رسانه‌هایی مثل صدای آمریکا و بی بی سی می‌روند و با آنها رفتاری مانند رسانه‌ ملی خودشان دارند و سفره دل خود را باز می‌کنند. حتی نظرات‌شان و اختلافات داخلی خود را آشکار می‌کنند. همین افراد گاهی به مشاوران قدرت‌های غربی یا همان رسانه هم تبدیل می‌شوند.

 این درحالی‌ست که حتی اسم شبکه‌ای مثل صدای آمریکا هم نشان دهنده این است که برای کشوری دیگر است و منافع آن کشور را در نظر دارد. اما بعضی از همین افراد حتی با حسن نیت در آنجا، خیلی ساده وارد مسائل تحلیلی می‌شوند که خیلی اصولی نیست. خود من و بسیاری از افراد، سال‌ها در خارج از کشور زندگی کرده‌ایم، ولی وقتی در رسانه‌های خارجی درمورد ایران صحبت کرده‌ایم؛ مسایل زیادی را رعایت کرده‌ایم.

کشوری مثل اسرائیل، خصومت کلی با ایران دارد که نه فقط با حکومت ایران بلکه ازنظر سوق‌الجیشی با ایران مشکل دارد یا کشوری مثل عراق یا کشورهای غربی به همین ترتیب. پس وقتی ما در غرب اظهارنظر می‌کنیم؛ باید با رعایت کامل این مسائل باشد تا وسیله‌ای برای سوء‌استفاده و ضرر زدن به منافع ملی نباشیم. گاه بسیاری از افراد که به‌عنوان مشاور کشورهای دیگر فعالیت می‌کنند حتی تصویری غلط از ایران ارائه می‌دهند که با واقعیت سازگاری ندارد. جامعه ایران و اسلام همیشه بسیار پیچیده‌تر از تبلیغاتی‌ست که غرب به راه انداخته است. بنابراین خود غربی‌ها وقتی در این جوامع مطالعه می‌کنند و اطلاعات جمع می‌کنند، تعجب می‌کنند که بسیاری از آن اطلاعات با کلیشه‌های موجود همخوانی ندارد. ما در داخل هم این مشکل را داریم که رسانه‌های ملی اصلا بیانگر مسائلی که در جامعه می‌گذرد و مسائل واقعی، نیستند. این رسانه‌ها به شکل منقطع و محدود و بسته؛ روایت خاصی از حاکمیت را نقل می‌کنند. حتی در همین نظام هم گرایش‌های مختلفی هست که باید بیان شوند. اما چون این فضا وجود ندارد؛ از شبکه‌های اجتماعی استقبال می‌شود. جالب این است که بعضا مسئولان خود هم از این شبکه‌ها استفاده می‌کنند و برای خودشان صفحه می‌سازند.

به نظرتان؛ این فضاها و شبکه‌ها رویای ما را برای تحقق شهر مجازی عملی کرده‌اند و امکان رسیدن به شهر الکترونیک را در فرآیند شهری امروز را قطعی‌تر کرده‌اند. و اصولا این فضا و سفره تا چه اندازه عادلانه گسترده شده؛ آیا همه شهروندان می‌توانند به یک اندازه از این سفره بهره‌مند شوند؟

البته این جهان مجازی و قاره‌ای که اینترنت به‌وجود آورده،  یکی از امکانات تازه و مثبتی که ارائه می‌دهد، همین است که هر فردی در جهان می‌تواند یک صفحه یا وبلاگ داشته باشد و این وبلاگ امکانات مساوی را برای همه ایجاد می‌کند و این خود یک پیشرفت بزرگ است. بنابراین هرکس می‌تواند اطلاعاتش را در صفحه خودش بگذارد و به میزانی که مایل است از این فضا استفاده کند. ولی چون این؛ انعکاسی از یک دنیای واقعی است و هنوز به یک جهان واقعی بدل نشده، ما در اینترنت با همان شکاف‌های دنیای واقعی روبه رو می‌شویم.  یعنی قدرت‌ها امکاناتی را دراختیار دارند که باقی افراد ندارند و می‌توانند از این امکانات برای منحرف کردن افراد استفاده کنند. چه ازنظر اخلاقی؛ چه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی.

درواقع نه فقط دولت‌ها بلکه مافیاها می‌توانند به اینترنت به‌عنوان وسیله سوء‌استفاده نگاه کنند. اطلاعات غلط در اینترنت مسئله است. امروزه هم بزرگترین مشکل افراد در استفاده از اینترنت؛ تشخیص اطلاعات درست از غلط است. اینفو یعنی دادن اطلاعات درست و اینتوکسیگاسیون یعنی شما با ارائه اطلاعات غلط می‌توانید یک جنجال بزرگ به راه بیاندازید یا یک واقعیت تاریخی را تحریف کنید. در دنیای مجازی این کار بسیار راحت است چراکه با نرم‌افزارهای مختلف می‌توان صدا و تصویرها را نیز تحریف و در دنیا پخش کرد. دنیای مجازی این خطر را در پیش دارد که دنیای واقعی را نیز به دنیای مجازی تبدیل کند و انسان‌ها رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی نظیر خودکشی‌های جمعی در آن عملی کنند یا انحرافات مختلف را بروز دهند یا جنبش‌های اخیر کشورهای عربی را هدایت کنند. همه اینها به وسیله دنیای مجازی ممکن است که عملی شود یا در مسیر آنها انحرافاتی به وجود بیاید. مثلا انقلاب لیبی با مصر و تونس تفاوت داشت. انقلاب در مصر و تونس به‌طور طبیعی جنبش شکل گرفت و پیش رفت اما در لیبی به جنگ‌های داخلی منجر و منحرف شد به سمت جنگ‌های قبیله‌ای.

 باید اعتراف کنیم در دنیای مجازی؛ کشورها رفته‌رفته به‌صورت یک کشور مستقل از بین می‌روند و به تدریج منابع اصلی‌شان در دست قدرت‌های بزرگ دنیا می‌افتد. به قول مرحوم دکتر شریعتی؛ ما باید بدانیم جغرافیای حرف کجاست؟ گاهی ما در خارج نشسته‌ایم و گاهی در داخل. از منظر داخلی؛ ما باید سعی کنیم شبکه‌های اجتماعی بسازیم و آنها را تقویت کنیم که در شرایطی که ارتباطات مدنی در سطح کشور بسیار پایین است؛ این حرکت بسیار مناسب است. اینکه ما مرتبط با سیستم جهانی این امکانات و فضاها را بسازیم به نحوی که مورد قبول رسمی قرار بگیرد و نیازی به فیلتر نداشته باشد. یعنی ما باید اینترنت را با تمام خطراتی که دارد به‌عنوان یک وسیله برای استفاده عموم قبول کنیم.

روایت صادق خرازی از سفر خاتمی به مصر/ از دیدار با مبارک تا ضیافت

قسمت اول

تاریخ ایرانی: سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق کشورمان روز پنجم فروردین 1386 برای شرکت در اجلاس بین‌المللی "دنیای اسلام ‌و جهانی شدن" به مصر سفر کرد. رئیس موسسه بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، در این سفر علاوه بر سخنرانی در مراسم افتتاحیه این اجلاس در دانشگاه الازهر، انجمن دوستی ایران- مصر و شورای روابط خارجی مصر و نیز جلسه تقریب مذاهب در قاهره حضور یافت و سخنرانی کرد و دیداری هم از کتابخانه‌ اسکندریه و دیگر اماکن مذهبی و تاریخی مصر داشت. خاتمی در کنار این سخنرانی‌ها، گفت‌وشنودهایی هم با علما، روشنفکران، نخبگان و نویسندگان برجسته‌ی مصری و جهان عرب داشت. خاتمی در این سفر با حسنی مبارک رییس‌جمهور و احمد نظیف، نخست وزیر مصر و عمر موسی دبیر کل اتحادیه‌ عرب و نیز حسنین هیکل، نویسنده و متفکر بزرگ مصری نیز دیدار کرد.

 

سید صادق خرازی، مشاور خاتمی و عضو هیات امنای مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها در ژنو که رئیس‌جمهور سابق را در این سفر همراهی می‌کرد، در سفرنامه‌اش به شرح دیدارها و ملاقات‌های خاتمی پرداخته که بخش‌هایی از آن در پی می‌آید. سایت "تاریخ ایرانی" در آینده‌ای نزدیک متن کامل این سفرنامه و نیز خاطرات خرازی از دیگر سفرها را منتشر خواهد کرد.

 

از بخش‌های قابل توجه سفرنامه خرازی، روایت دیدار خاتمی با حسنی مبارک است که برای نخستین بار بطور تفصیلی منتشر می‌شود. البته خاتمی در دوره ریاست جمهوری دیداری با مبارک در ژنو داشت و گرچه سفرش به قاهره یک سال و نیم پس از پایان دوره ریاست جمهوری صورت گرفت، اما مبارک و احمد نظیف در دیدارهایشان با خاتمی، با احترام به شخصیت او و نیز فرهنگ و تمدن ایران، درباره مسایل سیاسی، منطقه‌ای و نیز روابط دوجانبه نیز گفت‌وگو کردند.

 

خرازی درباره دیدار مبارک و خاتمی نوشته است: مبارک گفته بود حتماً می‌خواهد با خاتمی خصوصی ملاقات کند و سپس عصر همان روز برای شرکت در اجلاس سران اتحادیه عرب عازم ریاض بود. به خاطر این ملاقات افتتاحیه اجلاس را که قرار بود ساعت 9 باشد عقب انداخته بودند و به ساعت 11 موکول کرده بودند و این تصمیمات و اراده‌ها از خصائص رژیم‌های دیکتاتوری است که شکل بدی از آن در مصر حاکم است. در این دیدار حسنی مبارک از حمله شدید به آمریکاییان و سیاست‌های اشتباه آمریکا در منطقه شروع کرد و اینکه موجودات خطرناکی هستند،همه جا دخالت می‌کنند، ناآرامی ‌ایجاد می‌کنند، دوست نمی‌شناسند، آنچه می‌شناسند مصالح و منافع خودشان است که بهر قیمتی می‌خواهند به آن برسند.از جمله در مصر رفتاری تحریک کننده دارند، مزدور استخدام می‌کنند و چند بار از الفورد (تنها رقیب انتخاباتی خودش) نام برد که مستخدم آمریکاست، معلوم بود که حسابی از رفتار آمریکایی‌ها در جانشین‌سازی نگران است و ترسیده است و گفت به خانم رایس گفته‌ام شما انسان‌های ضعیف و زبون انتخاب می‌کنید، به آنها پول و امکانات می‌دهید مثل الفورد. بعد از ملاقات، آقای خاتمی در ماشین به من می‌گفت، این حرف‌ها از جنس همان است که در زمان شاه می‌شنیدیم که هر کس مخالف وی بود مزدور اجنبی بود یا نوع دیگری که برخی به آن دامن می‌زنند را در ایران می‌شنویم که هرکس اندیشه و رفتاری غیر از آنچه مقبول حاکمیت است دارد یا خائن است یا مغرض یا جاهل!!! گرچه هم در ادبیات و هم در رفتار وضعیت ایران خیلی با آنچه در مصر و امثال آن می‌گذرد متفاوت است. هرچند که اصلاحات می‌خواست این وضع را نیز به نفع آزادی و عقلانیت و حرمت انسان و پاسخگو کردن دولت و حاکمیت عوض کند که احیاناً در بعضی جهات موفق بود و در خیلی جهات نه.

 

مبارک از مذاکراتشان با آقای بوش پسر، بوش پدر، رایس و دیگر آمریکایی‌ها و اعتراض‌هایی که به آنها نسبت به سیاست جنگ آمریکا در عراق داشته است سخن گفت.از اختلافات میان شیعه و سنی اظهار نارضایتی کرد وآن را توطئه دانست و گفت به آمریکایی‌ها گفته‌ام اکثریت مردم عراق شیعه‌اند. در لبنان بخش مهمی شیعه‌اند، همچنین در بحرین،کویت و... این آتش اگر برافروخته شود خاموش نشدنی است و نیز اگر با ایران برخورد شود همه در کنار ایران خواهند بود و غرب و منطقه زیان خواهد کرد و گفت در برابر این پرسش آمریکایی‌ها وانگلیس‌ها که اکثریت قاطع مردم منطقه سنی هستند، پاسخ داده‌ام اگر جنگی به ایران تحمیل شود دیگر شیعه و سنی نخواهد بود، تمام عالم اسلام در برابر شما خواهد بود و افزود که اینها دیوانه‌اند و هرکاری ممکن است بکنند، باید شما و ما مواظب باشیم. آقای خاتمی با زیرکی گفت آنچه مسلم است آمریکا دوست هیچ کس و هیچ یک از ما نیست و ایشان افزود که آنها اصلا دوست نمی‌شناسد، فقط منافع خود را می‌شناسند.

 

آقای خاتمی گفت آیا راهی جز نزدیکی ما، رفع سوء تفاهم‌ها، رهایی از پاره‌ای توهمات برای رسیدن به تفاهم هست؟ آیا می‌شود از خطر رهید در حالیکه در داخل نیز کسانی به همان حرف‌ها و اختلافات دامن می‌زنند که آمریکائی‌ها می‌خواهند؟ شما عازم ریاض برای شرکت در کنفرانس سران عرب هستید، خوب است سران عرب در جهت حل اختلاف و دورشدن از مشکلات موهوم حرکت می‌کنند و مشکل اصلی و واقعی را بشناسند و سخن اصلی را فراموش نکنند و دشمن را در داخل خود به حساب نیاورند و علیه کشورهایی که نقش مهمی در منطقه دارند، موضع گیری نکنند. دشمن واقعی امت عرب بیرون از منطقه است. مساله عراق و منطقه و نظایر آن ریشه‌های مهمی دارد که در خارج از خود ما است، منتهی تلاش می‌شود که اذهان از آن امر یا امور مهم به دشمنی‌های داخلی توجه شود.اگر حسن نیت و تصمیم به نزدیکی باشد بسیاری از مسائل را خودمان می‌توانیم حل کنیم.

 

حسنی مبارک بر سر میز صبحانه به اهمیت تمدن و فرهنگ ایران اشاره و از آن تجلیل کرد. وی با انتقاد از روند دموکراسی‌سازی بیگانگان در منطقه یادآور شد کشورهای مسلمان منطقه باید با همبستگی در برابر مشکلات وچالش‌های موجود مانع از دخالت‌‌های دیگران شوند. او گفت: منطقه دچار آشفتگی است. من به آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها تذکرات لازم را داده‌ام. من نمی‌توانستم به طور مستقیم بگویم ولی تلویحاً گفتم که اگر علیه ایران اقدامی‌ شود جهان عرب در مقابل و علیه شما خواهند بود. ایران یک کشور عادی نیست و دارای موقعیت ویژه در دنیای اسلام است. مبارک گفت با شیراک هم صحبت داشتم، وی می‌گفت شما سنی هستید. به وی گفتم حمله به ایران و تحریک دنیای اسلام علیه شما خواهد شد و این واقعه شیعه و سنی نمی‌شناسد. شیراک گفت پس سنی چه می‌شود. گفتم که شیعه و سنی در این ماجرا متحد خواهند شد.واقعا من نمی‌دانم همبستگی منظور نظر مبارک چیست؟ همبستگی میان قدرت‌های حاکم و مستبد یا همبستگی میان همه ملت‌ها؟!

 

وقتی که مبارک از شیراک صحبت کرد، احمد نظیف به من لبخند و چشمک زد چون در هنگام صحبت‌های خصوصی‌ام به احمد نظیف، نخست وزیر گفتم من که در پاریس بودم، هر باری که این آقای حسنی مبارک به پاریس سفر می‌کرد و برای ملاقات به الیزه می‌رفت برای ما مشکل ایجاد می‌شد. در واقع برای ما ایجاد اشتغال می‌شد! دو، سه هفته بایست دوندگی می‌کردیم تا آثار سفر ایشان  و جوسازی که وی علیه ایران کرده بود را جمع و جور کنیم.

 

مبارک هم گفت: من به ملک عبدالله چون مسولیت بزرگی دارد گفتم آمریکایی‌ها که با این اقدامات تنفر جهانی علیه خودشان را افزایش می‌دهند.آمریکایی‌ها گمان می‌کنند که هر چه بگویند مردم جهان و جهان عرب گوش می‌دهند در حالیکه اشتباه می‌کنند. آمریکایی‌ها دچار غرور کاذب شده‌‌اند. معلوم بود که حسنی مبارک از جانب آمریکایی‌ها تحت فشار است و نقره داغ شده است. مبارک گفت آمریکایی‌ها به دلیل غروری که دارند بسیار مغرورانه و بد رفتار می‌کنند. بی‌دلیل نیست که همیشه مشکل دارند، عقل در آنجا حکومت نمی‌کند. تنها نگرانی ما این است کهCowboy امروز امریکا(منظورش بوش بود) اقدامی‌ انجام دهد و پس از کسب موفقیت اولیه، قدرت را تحویل دموکرات‌ها بدهد. معلوم بود که مبارک نگران موقعیت خودش شده است.

 

مبارک راجع به شعارهای تند برخی از مقامات منطقه صحبت کرد و گفت: این نوع نگرش مشکلات شما و ما و دنیای اسلام را بیش از گذشته می‌کند و هر روز تهدیدات ایران را افزایش می‌دهد و من مدعی هستم که شما صدای عقلانیت و منطق و اندیشه در دنیای اسلام هستید. ملاقات اول ژنو خارج از پروتکل بود. می‌خواستم به ایران بروم اما رادیکال‌ها بسیار مخالفت کردند. باز هم می‌خندید و منظورش از رادیکال‌ها را به گونه‌ای دیگر بیان کرد. منظورش از رادیکال‌ها آمریکا و سیستم امنیتی خودش بود.

 

خاتمی: هر موقع بیائید در ایران از شما استقبال می‌کنند. امیدوارم اجلاس سران عرب باعث ناآرامی ‌درمنطقه نشود. شما کمی‌ هم نسبت به مصالح شیعه و سنی و برخی از تندروها حساس باشید. دوستانتان را نصیحت کنید. با دوستی و تفاهم می‌توان بر مشکلات فائق آمد.

 

مبارک: ما هم در پی آن هستیم تا بین سوریه و عربستان سعودی دوستی برقرار شود. مساله قذافی را هم خواستم حل کنم ولی دیوانه‌ام کرد و نتوانستم. شرط عجیبی مطرح شد. پادشاه عربستان بایست از قذافی عذرخواهی کند.به سرهنگ معمر گفتم تو می‌خواستی آنها را بکشی. تو نسبت به همه بدبین هستی. حالا بایست آنها بیایند از تو عذرخواهی کنند. به قذافی گفتم تو به عربستان فحاشی می‌کنی، آمریکایی‌ها سودش را می‌برند. من عربستان را بر حذر داشتم. قذافی خیلی از من دلخور است. آمریکایی‌ها به دنبال برهم زدن منطقه هستند.ایران بایست با تدبیر عمل کند. رودررویی با آمریکایی‌ها به نفع شما نیست. من با شیعه مشکلی ندارم. آمریکایی‌ها دنبال فتنه هستند. اینها نه مصر را می‌خواهند نه شما را. البته منافع ما و منافع اینها یک جایی بهم می‌رسد. ایران می‌بایست کمی‌ با تدبیر عمل کند. آمریکایی‌ها هم به ما فشار می‌آوردند که از ما پایگاه بگیرند ولی ما با تدبیر عمل کردیم گفتیم پایگاه نداریم، ولی هواپیماهای شما برای سوخت‌گیری بیایند و بروند. ما از آنها زمان گرفتیم. شما هم خیلی می‌بایست دقیق عمل کنید، از آنها زمان بگیرید. من به سیستم نظامی و امنیتی خود دستور داده‌ام که به هیچ وجه آمادگی همکاری با آمریکا در قبال جنگ جدیدی در خاورمیانه را نداشته باشد.

مبارک بصورت تلویحی داشت اخباری را که شنیده بود و برای ما هم تازگی نداشت، کمی ‌آب داخلش می‌کرد و به ما می‌فروخت!

 

سر میز صبحانه نیز از لزوم توسعه و علم و تحقیق وتکنولوژی و سرمایه گذاری درست صحبت کردیم و توضیحاتی از کارهای دوران آقای خاتمی از جمله در عرصهI.T  وICT، بایوتکنولوژی و نانوتکنولوژی، گسترش کمی ‌و کیفی دانشگاه‌ها، سرمایه‌گذاری درخور توجه در نفت و گاز و پتروشیمی‌ و صنایع و تجهیزات در کشاورزی و...داده شد و از وضعیت این امور از مصر پرسیدم. ایشان هم توضیحاتی داد که اجمالاً نشان می‌داد که مصر هم در جهت توسعه حرکت می‌کند، اگرچه نمی‌دانم بدون حداقلی از دموکراسی توسعه میسر است یا نه؟! از رشد بالای 5% و اینکه در آینده اضافه خواهد شد و از سرمایه‌گذاری خارجی در توسعه تحقیقات و تکنولوژی و...سخن گفت و مجدداً آقای مبارک رشته سخن را در دست گرفت به انتقاد از آمریکا و اینکه به دروغ شعار دموکراسی را می‌دهند، علاوه بر اینکه دموکراسی به درد منطقه نمی‌خورد، گفت به ایشان گفته‌ام که شما، منطقه را نمی‌شناسید، چطور می‌خواهید در یک جامعه قبیله‌ای مثل عربستان دموکراسی برقرار کنید یا در جاهای دیگر آنچه شما می‌گویید نتیجه‌ای جز هرج و مرج و آشفتگی ندارد.

 

خاتمی گفت درست است که آمریکا درست نمی‌گوید ولی دموکراسی چیز خوبی است، چرا ما نباید خودمان بر پایه امکانات و نیاز خودمان به سوی آن رویم تا بهانه به دست دیگران برای تحمیل سلطه خود به نام دموکراسی ندهیم.

گفت موافق نیستم و با خنده گفت دموکراسی؟ چه دموکراسی‌ای؟ مبارک نسبت به هرگونه مردم‌سالاری واکنش نشان می‌داد.

 

مبارک نکته‌ای را افزود که نشان دهنده عدم رضایت او از عبدالناصر است؛ گفت شعارها وحرف‌های قذافی مرا به یاد عبدالناصر می‌اندازد، انصافا که قیاس مسخره‌ای است.از قیاسش خنده آمد خلق را.

 

در ادامه بخش‌هایی از سفرنامه مصر به قلم خرازی می‌آید که البته با تحلیلی بر وضعیت سیاسی مصر در آن برهه و نیز مروری بر تاریخ روابط ایران و مصر آغاز شده و متن کامل گفت‌وگوهای خاتمی با مبارک و نظیف منتشر شده است.

ادامه دارد...

اصلاح‌طلبان بیایند یا نیایند؟

اعتدالمجتبی حسینی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: 

اصلاح‌طلبان مغضوب این روزها برای برخی چهره‌های اصولگرایان نزدیک به حاکمیت، محبوب شده‌اند. این حب اما از سر ترس از «جریان انحرافی» و بازی‌های ناخوانده محمود احمدی‌نژاد است. سران جناح راست در معادلات سیاسی خود به نقطه‌یی رسیده‌اند که برای حذف «جریان انحرافی» از صحنه کارزارهای انتخابات بعدی به اصلاح‌طلبان جهت گرم کردن تنور انتخابات نیاز جدی دارند. اظهارات اخیر حبیب‌الله عسگراولادی مبنی بر ضرورت حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری را می‌توان ارزیابی کرد؛ مساله‌یی که هرگز به مذاق اصولگرایان دولتی خوش نیامده است. اما به واقع اصلاح‌طلبان چگونه می‌توانند در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده وارد کارزار رقابت سیاسی شوند؟ آیا شرایط برای حضور و رقابت آنان با جناح راست مهیاست؟ آیا چراغی که حاکمیت به اصلاح‌طلبان نشان داده است، رنگ سبز دارد؟ آیا دعوت اصولگرایان سنتی از اصلاح‌طلبان برای ضیافت انتخابات ریاست‌جمهوری، دعوت رسمی حاکمیت برای رهایی از راست رادیکال است؟ آیا چرخش مواضع سران راست سنتی در قبال گفتمان اصلاحات، می‌تواند به نوعی معامله سیاسی و عقب‌نشینی استراتژیک تعبیر شود؟ آیا پذیرفتن شروط اصولگرایان از سوی اصلاح‌طلبان برای سران این جریان سیاسی می‌تواند به معنای عقب‌نشینی از مواضع گذشته باشد؟ و اینکه آیا به واقع پشت دری که برخی اصولگرایان به اصلاح‌طلبان نشان می‌دهند، خبری هست یا خیر؟

برای پاسخ به این سوال‌ها باید گفت دو رویکرد متفاوت در میان اصلاح‌طلبان موجود است؛ اصلاح‌طلبان انتخاباتی و اصلاح‌طلبان غیرانتخاباتی. اصلاح‌طلبان انتخاباتی وضعیت موجود کشور را پذیرفته، پتانسل خود را شناخته و در تلاش هستند برادری خود را به حاکمیت نشان دهند تا مجوز حضور در رقابت سیاسی را از حاکمیت بگیرند. اما اصلاح‌طلبان غیرانتخاباتی معتقدند شرایط رقابتی در عرصه انتخابات وجود ندارد و اصلاح‌طلبان نباید با حضور خود، سود بازی را به جیب رقیب همیشگی خود روانه سازند.

اصلاح‌طلبان که در انتخابات مجلس نهم هرگز فرصت حضور منسجم و تشکیلاتی را در انتخابات نداشتند با توجه به تغییر فضای عمومی جامعه از گفتمان اصولگرای حاکم از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردارند، موقعیتی که باعث شده تا جناح راست سنتی موضع خود را در قبال اصلاح‌طلبان تغییر دهند.

اصولگرایان سنتی می‌دانند که اگر اصلاح‌طلبان پای خود را در زمین بازی انتخابات نگذارند، روزهای سختی را پیش روی خود خواهند داشت. همان‌گونه که در انتخابات مجلس نهم و در غیاب رقیب دیرینه خود به رقابت با یکدیگر پرداختند و رقابت‌شان با انشعاب همراه شد و موقعیت فقهای سرشناس و انقلابی آنان مانند مهدوی کنی با حضور مستقیم مصباح‌یزدی و راه‌اندازی جبهه پایداری به خطر افتاد. اگرچه در غیاب اصلاح‌طلبان کرسی‌های مجلس به دو جریان درون جناح راست رسید و صندلی‌های کمی به اصلاح‌طلبانی که به صورت مستقل و نه تشکیلاتی وارد انتخابات مجلس شده بودند، رسید.

شاید رقابت سخت و سختگیری‌های راست جدید به همراه فعالیت‌های زیرپوستی دولتی‌ها برای انتخابات ریاست‌جمهوری باعث شده تا چهره‌های سرشناس راست سنتی و اعتدال‌گرایان این جناح به این نتیجه برسند که رقابت با رقیب همیشگی خود برای بقای گفتمان اصولگرایی بسیار بهتر خواهد بود، چرا که نشانه‌های فروپاشی جناح راست در صورت استمرار نزاع‌های درون‌جناحی در دید این طیف، محتمل به نظر آمده است.

اختلافاتی که شاید شاخص‌ترین نماد و نمود آن را باید بر سر تعیین رییس مجلس بین علی لاریجانی و غلامعلی حدادعادل دانست. این درگیری به واقع دامنه شکاف بین اصولگرایان را بیش از گذشته آشکار کرد تا راست‌های اعتدال‌گرا بیش از پیش نگران پنجه‌افکنی و زورآزمایی با فرزندان جوان خود باشند. اینان شاید هرگز گمان نمی‌کردند که توان کنترل جوانان پرشور و بی‌نام خود را نداشته باشند، چرا که پیش از این توانسته بودند رقیب قدرتمند و همیشگی خود را از میدان سیاست برکنار کنند، اما این تحلیل آنان اشتباه از آب درآمده و خود به بهتر بودن فضای رقابتی دوقطبی پی برده‌اند.

در این میان برخی اصلاح‌طلبان نیز با رصد موقعیت فعلی اصولگرایان، به صورت جدی به آمدن می‌اندیشند. این طیف با این اعتقاد که موقعیت فعلی حاکمیت، فرصت مناسبی را برای حضور مجدد آنان فراهم آورده است و بودن کمرنگ در متن بازی سیاسی بهتر از حاشیه‌نشینی مطلق از قدرت و در نهایت انزوای سیاسی است ،این را حق سیاسی طبیعی خود می‌دانند که در صحنه سیاست حضور داشته باشند و تنها نظاره‌گر قبضه قدرت توسط یک جناح نباشند. مصالحه با صاحبان قدرت و عقب‌نشینی از شروط قبلی نشانه موجود این طیف اصلاح‌طلب است.

این طیف اصلاح‌طلب همواره تلاش کرده دلسوزی خود برای نظام سیاسی را در معرض دید قرار دهد و بر همین اساس شروط خود را نیز به توصیه‌های دلسوزانه به نظام تفسیر کرده است. البته اصولگرایانی که برای اصلاح‌طلبان کارت دعوت به بازی سیاسی فرستاده‌اند به دنبال رقابت با اصلاح‌طلبان قابل کنترل هستند تا پس از مسجل شدن حضور این اصلاح‌طلبان، بازی دیو و پری را احیا کنند و خود را پری صحنه سیاسی ایران بنامند و اصلاح‌طلبان را هر چند اصلاح‌طلبان معتدل و قائل به وضع موجود، دیو صحنه بخوانند چرا که عملکرد چندین‌ساله اصولگرایان نشان از آن دارد که این جناح با در اختیار داشتن ارکان حاکمیتی حرفی برای گفتن و برنامه‌یی صحیح برای اجرا ندارد و برای زنده ماندن نیاز به یک رقیب همیشگی دارد.

اصلاح‌طلبان هر تصمیمی بگیرند باید بدانند که اصولگرایان سنتی پس از تسویه درون‌جناحی، قصه دیو و پری را بازخوانی می‌کنند. راست سنتی با تیر دعوت از اصلاح‌طلبان، دو هدف را نشانه گرفته است؛ رهایی از راست رادیکال و کمک به ادامه موضع موجود.

هاشمی: برنامه حذف یاران انقلاب ادامه دارد

اعتدالآیت الله هاشمی رفسنجانی با صدور پیامی یاد و خاطره "رئیس جمهور و نخست وزیر شهید جمهوری اسلامی " را گرامی داشت و تاکید کرد: امروز هم مخالفان داخلی و خارجی دست از برنامه‌های شوم خویش برنداشته‌اند و همچنان برای حذف دلسوزان نظام تلاش می‌کنند .

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، متن کامل پیام رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بدین شرح است: 

هشتم شهریور ماه در تقویم ایران نقطه عطفی برای اثبات مظلومیت انقلاب اسلامی از یک سو و رسوایی مدعیان دروغین حمایت از مردم از سوی دیگر است. روزی که دست‌های آلوده التقاطیون از پس پرده‌های نفاق بیرون آمد و آغشته به خون‌های پاک دو عزیزی ‌شد که برای هردو شیوه اداره جامعه، یعنی ریاست جمهوری و نخست‌وزیری، نماد مردم‌سالاری و عصاره رأی مردم در انتخابات مستقیم و غیرمستقیم بودند.

در بحران‌های سیاسی سال ۶۰ که حذف شخصیتی و فیزیکی مردان راستین انقلاب، هدف مشترک گروهها و گروهک‌های داخلی و سردمداران خارجی دو بلوگ شرق و غرب آن روزگار بود، امام (ره) مسؤولین نظام، مردم و مخصوصاً رزمندگان خطوط مقدم دفاع، به هنر مدیریتی شهیدان رجایی و باهنر، رجای واثق داشتند که اگرچه «دولت مستعجل» بودند، اما در همان مدت کوتاه و در کوران توطئه‌های متعدد چون تحریک قومیت‌ها، تجزیه‌طلبی‌ها، شورش‌های کور، تسویه‌ حساب‌های متعصبانه و بالاتر از همه جنگ فراگیر تحمیلی، چنان «خوش درخشیده» بودند که خدمات خالصانه آنها آیینه‌ای برای تاریخ مدیریت بود.

البته خون پاک و روح برافلاک رفته آنان، چنان عظمتی داشت که انقلاب اسلامی توانست سرمایه‌ گرانبها و گمشده سالهای مبارزه و پیروزی، یعنی وحدت و همدلی را دوباره به دست آورد و با تکیه بر آن، از گردنه‌های سختی عبور کند که هر کدام آنها در مقایسه‌های تاریخی می‌توانستند برای مردم و مسؤولین که تا حدودی سرگرم تقسیم غنایم قدرت شده بودند، گردند احد باشند و این بار قلب امام (ره) را بشکنند.

خدا را شکر که در آن شرایط دشوار تشخیص حق و ناحق، خورشید حقانیت راه امام (ره) ابرهای نفاق و دلسردی را کنار زد و مردم برای ادامه مجاهدت‌ها دلگرم شدند و انقلاب اسلامی را به چنان مرتبتی در معادلات سیاسی و اجتماعی جهان رساندند که قدرت‌های مستکبر و اذناب مستبد آنها وقیحانه و به دور از آداب سیاسی برای ممانعت از پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی ایران از تحریم و تهدید سخن می‌گویند.

وجه اشتراک تلاشهای دشمنان در همه دوره‌ها، ترویج ایران هراسی، دمیدن بر طبل اختلاف مسؤولین، تضعیف روحیه انقلابی مردم و ادعاهای پرطمطراق حقوق بشری است که خوب است در آستانه شهریور که تاریخ آن نماد مظلومیت مردم ایران به عنوان بیشترین قربانیان ترور می‌باشد، این سؤال را در افکار عمومی جهان مطرح کنیم که تروریست‌ها کجایند و چه دولت‌هایی از آنها حمایت می‌کنند؟!

این روزها که در آستانه سالگرد شهادت مظلومانه رئیس جمهور و نخست‌وزیر خویش هستیم، وقتی خاطرات را در ذهنم مرور می‌کنم، می‌بینم امروزه هم مخالفان داخلی و خارجی دست از برنامه‌های شوم خویش در القای فاصله بین مردم و نظام برنداشته‌اند و همچنان برای حذف فیزیکی و شخصیتی دلسوزان نظام تلاش می‌کنند و آنچه که بازهم همه توطئه‌ها را نقش برآب می‌نماید، یکدلی و یکرنگی مردم است.

عزت الله فولادوند «قدرت اندیشه» را منتشر می کند


عزت الله فولادوند «قدرت اندیشه» را منتشر می کند

عزت الله فولادوند از پایان ترجمه و تألیف کتاب «قدرت اندیشه» خبر داد.

 


این مترجم پیشکسوت آثار فلسفی به خبرنگار بخش کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: «قدرت اندیشه» مقالاتی درباره اندیشمندان و بزرگان دنیاست و شامل مقاله هایی با عنوان های «درباره ی فلسفه ی عصر روشنگری»، «تاریخ روشنفکری روسیه»، «فلسفه ی کارل مارکس»، «دربار ه ی آزادی»، «واقع بینی در سیاست» و «پدر مارکسیسم روسی» می شود.


او با بیان این که ترجمه و تألیف این کتاب ۳۰۰صفحه یی در مرحله پایانی آماده سازی است، افزود: بخشی از مقالات این کتاب ترجمه و بخشی نیز تألیف خودم است.

 


فولادوند همچنین از تجدید چاپ کتاب های «آزادی وقدرت و قانون»نوشته فرانتس نویمان و «فلاسفه بزرگ» نوشته براین مگی از سوی انتشارات خوارزمی خبر داد.


عزت الله فولادوند در کارنامه اش بیش از ۴۰ عنوان اثر را ترجمه و منتشر کرده است. از جمله آثار او می توان به ترجمه ی کتاب های «آزادی و خیانت به آزادی»، «اندیشه ی سیاسی کارل پوپر» و «مراحل و عوامل و موانع رشد سیاسی» اشاره کرد. از میان آثار متعدد این مترجم، ترجمه اش از کتاب های «فلسفه ی کانت» اشتفان کورنر، «آگاهی و جامعه» استیوارت هیوز و «برج فرازان» درباره ی تاریخ اروپا نوشته ی باربارا تاکمن، در سه دوره ی مختلف، برگزیده ی جایزه ی کتاب سال شده اند.

همکاری فرانسوی‌ها در یهودی‌کشی نازی‌ها/ پاریس اسناد هولوکاست را به

ترجمه: عباس زندباف


تاریخ ایرانی: سیاه‌ترین روزهای فرانسه بود. پلیس بیش از ۱۳ هزار یهودی را از خانه‌هایشان بیرون کشید، با دادن اندکی غذای بخورونمیر و آب در ورزشگاه دوچرخه‌سواری ولدروم پاریس زندانی و سپس روانهٔ اردوگاه مرگ آشویتس کرد. اما این ماجرا که یکی از وقیحانه‌ترین همکاری مقامات کشوری با نازی‌ها طی جنگ جهانی دوم است حتی در فرانسه هم برای بسیاری از جوانان ناشناخته است.

 

پلیس فرانسه به امید تغییر دادن این وضعیت برای نخستین بار اطلاعات بایگانی‌های خود دربارهٔ بزرگترین اخراج یک‌بارهٔ یهودیان فرانسه را به نمایش عمومی گذاشته است. این اسناد که اغلبشان وحشت‌آور هستند در تالار شهرداری محلهٔ یهودی‌نشین پاریس به مناسبت هفتادمین سالگرد دستگیری‌های دو روزهٔ یهودیان به نمایش درآمده است. هزاران یهودی را در تاریخ ۱۶ و ۱۷ ژوئیهٔ ۱۹۴۲ میلادی دستگیر کردند و پس از آنکه با شرایطی فلاکت‌بار در ورزشگاهی واقع در چند قدمی برج ایفل گرد آوردند، با اتوبوس به اردوگاهی در شهر درانسی فرانسه اعزام کردند تا از آنجا با قطار به آشویتس فرستاده شوند.

 

فهرست سرشماری‌های روزانهٔ مردان، زنان و کودکان دستگیر شده و عکس‌های سیاه و سفید ساده‌ای از آنان به نمایش در آمده است. بایگانی اسامی کسانی که مجبور بودند علامت ستارهٔ زرد روی لباسشان بزنند و بایگانی سرشماری یهودیان نشانگر آن است که پلیس فرانسه می‌دانسته که چه کسانی را باید دستگیر کند. جزییات اموال شخصی تحویلی به پلیس نیز در فهرست‌های دست‌نویس موشکافانه‌ای درج شده است. ارزش اموال یهودیان از قبیل جواهرات نیز که اغلب طی دستگیری‌ها به زور توقیف شده در فهرست‌های دیگری درج شده است.

 

فرانسه سال‌هاست که در تقلای کنار آمدن با واقعیت ‌همکاری‌های دوران جنگ با نازی‌هاست و مقامات این کشور طی دهه‌های گذشته به پذیرفتن این دورهٔ شرم‌آور تاریخشان تمایل بیشتری نشان داده‌اند. اولویه آکایر یکی از متصدیان نمایشگاه می‌گوید: این ماجرا جزو تاریخ ماست و آگاهی از آن اهمیت حیاتی دارد. امروز برای مواجه شدن با واقعیت آمادگی داریم.

 

بی‌اعتنایی تکان‌دهندهٔ مقامات اداری آن زمان به خوبی در اسناد بازتاب یافته است. در سندی به تاریخ ۱۷ ژوئیه زنی به نام ی. روزنبام امضاء داده که قبل از دستگیری اموالی به ارزش بیش از هزار و ۴۵۰ فرانک را به پلیس تحویل داده است. اما در حاشیهٔ این سند دست‌نویسی شده که این خانم سعی کرده است ۵۰ پوند ارز انگلیسی را از چشم پلیس پنهان نگه دارد که پلیس آن را کشف و توقیف کرد.

 

در سندی یک صفحه‌ای نیز آغاز عملیات دستگیری ثبت شده است اما طبق یکی از اسناد عملیات به تمامی طبق برنامهٔ پلیس پیش نرفت: «عملیات دستگیری یهودیان از ۴ صبح امروز آغاز شد اما به کندی انجام گرفت... بسیاری از مردان یهودی دیروز خانه‌هایشان را ترک کرده بودند.» به گفتهٔ کار‌شناسان قرار بوده در آغاز ۲۷ هزار یهودی پاریس را دستگیر کنند اما حدود ۱۴ هزار نفر توانستند بگریزند. به گفتهٔ شارل ترمیل، رییس انجمن تاریخ و خاطرات که متولی اطلاع‌رسانی راجع به اخراج کودکان یهودی محلهٔ ۳ پاریس است حتی برخی با کمک پلیس گریختند.

 

یک سند دیگر هم که بی‌اعتنایی تکان‌دهندهٔ مقامات را نشان می‌دهد متعلق به تاریخ ۲۲ ژوئیه است،‌‌ همان روزی که آخرین زندانیان را از ورزشگاه تخلیه کردند و در آن آمده است که ورزشگاه به زودی آمادهٔ کاربری ورزشی خواهد شد.

 

 

ممکن نیست ببخشیم

 

در سندی دیگر آمده است: یهودیان زندانی شده در ورزشگاه ولدروم را امروز صبح به اردوگاه‌ها انتقال دادند. ورزشگاه تا حدود یک ساعت دیگر قابل استفادهٔ مجدد است.

 

این نمایشگاه یکی از چند روش یادآوری اخراج یهودیان در فرانسه است و قرار است فرانسوا اولاند، رییس‌جمهور فرانسه نیز در محل قدیمی ورزشگاه سخنرانی کند. این نخستین بار پس از سال ۱۹۹۵ است که رییس‌جمهور فرانسه در چنین یادبودی شرکت می‌کند. در آن سال نیز ژاک شیراک، رییس‌جمهور پیشین فرانسه به نقش دولت در تحت پیگرد قرار دادن یهودیان اعتراف کرده بود.

 

در اردوگاه درانسی هم بازماندگان و کهنه سربازان جنگ گرد آمدند و به یاد قربانیان یک دقیقه سکوت کردند. خانم یوت لوی ۸۶ ساله یکی از بازماندگان هولوکاست نیز که جزو زندانیان اردوگاه درانسی بود در این مراسم یادبود حضور داشت و گفت: «آن‌هایی که جانشان را از دست دادند هرگز از یاد نمی‌برم... کسانی که گناهی جز یهودی بودن نداشتند.» سپس با عصبانیت افزود: «می‌گویند باید فراموش کنیم، باید ببخشیم اما چنین کاری ممکن نیست.»

 

 

منبع: خبرگزاری اسوشیتدپرس

صبح دوم خرداد‬ ‫کجا بودید؟‬‬‬

چگونه هم‌دلی از هم‌زیستی برتر و سیاست مدرن در ایران آغاز شد؟

آرمان دانش آموزی: به نظر میرسد که اصلاح طلبان با نگارش چنین مقالاتی که تعداد آن ها به مرور بیشتر میشود هدف خاصی را دنبال میکنند.

محمد قوچانیمحمد قوچانی

‫«دوم خرداد ۹۱» کمتر کسی به یاد «دوم خرداد ۷۶» بود. در روزگاری که «جامعه‌شناسی» ‫بر «علم سیاست» غلبه کرده و گفتمان چیره «جنبش‌های اجتماعی» است طبیعی است که کسی به فکر «بازی‌های سیاسی» نباشد.‬‬

‫اما ما که از نسل دوم خردادیم خوب آن روز را به یاد داریم. در یکصد سال اخیر هر نسلی از ایرانیان روزی را به یاد دارد. یکی به ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ افتخار می‌کند، یکی به ۳۰ تیر ۱۳۳۲ و دیگری به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷. ما اما به آن‌که پشت به این قله‌های بلند آزادی داریم فرزند دوم خردادیم.‬ ‬

بسیارند دل‌خسته‌گان و دل‌چرکینان دوم خرداد از دو سو؛ آنان که خاتمی‌را کارگزار شایسته‌ی دوم خرداد ندیدند و آنان که از آغاز به او رأی ندادند که می‌گویند مگر در این روز چه رخ داد جز انتخاب یک رئیس‌جمهور که قهرمان هم نبود و در کدام جمهوری روز انتخاب رئیس آن جمهوری را جشن می‌گیرند؟ دوم خرداد هم روزی بود مانند روزهای دیگر و نهایتاً مانند ۳ تیر و ۲۲ خرداد و …‬ 

‫اما ۲ خرداد روز دیگری بود و این را تنها دوم خردادیها می‌فهمند. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های دوم‌خردادی‌ها در انقلاب مشروطه به این خواست شریف بسنده کردند که مدیر اجرایی کشور یعنی صدراعظم یا رئیس‌الوزرا یا نخست‌وزیر را نمایندگان ملت انتخاب کنند و جز چند صباحی چنین نشد. نهضتی که در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ پیروز شده بود در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سرکوب شد.‬ ‬

پدران و مادران دوم‌خردادی‌ها در انقلاب اسلامی‌این خواست را به سطح بالاتری ارتقاء دادند‬ ‫و در انقلابی اجتماعی و قیامی‌بزرگ، امامت آیت‌الله خمینی را بر سلطنت اعلی‌حضرت پهلوی چیره ساختند و نهادی انتخابی به نام مجلس خبرگان رهبری ایجاد کردند. شرایط انقلابی و جنگی که بر ایران تحمیل شد ایران را در رده‌ی دمکراسی‌های انقلابی و ارشادی قرار می‌داد و اجماع نخبگان را بر رأی توده‌ها مقدم می‌دانست و از این رو روسای این جمهوری نه با رقابت میان نخبگان که براساس وحدت در ایشان برگزیده شد. دوم خرداد روزی بود که این اجماع را برای همیشه از بین برد. در آن روز جامعه و حکومت ایران بلوغی تاریخی از خود نشان دادند. بلوغی که فقط در ملت دیده نمی‌شد در حکومت هم مشاهده می‌شد و اصولا اگر حکومت چنین بلوغ سیاسی‌ای از خود نشان نمی‌داد رفتار ملت ممکن بود به این اندازه که در دوم خرداد متمدنانه بود مدنی نمی‌ماند. حکومت تحت تأثیر فضای پس از جنگ، آن‌چنان اطمینانی از ثبات و بقای خود داشت که از رقابت نخبگان احساس خطر نمی‌کرد. با وجود آن‌که به نظر می‌رسید که قوای اصلی کشور از نامزدی علی‌اکبر ناطق نوری خرسندترند تا نامزدی سیدمحمد خاتمی، اما در نهایت حکومت با پذیرش رأی ملت، بلوغ خود و اعتماد به نفس خود را نشان دادند. مردم هم که یک‌صد سال برای حق «رأی آزاد» انقلاب‌ها کرده بودند و شهیدها داده بودند و گاه قهر و گاه قیام کرده بودند در این روز آرام و بی‌صدا در نهایت تمدن و تعقل به جای شعار و دشنام و جنگ و دعوا فقط یک رأی به صندوق انداختند و آنگاه به انتظار نشستند. جمهوری انقلابی ایران در دهه ۶۰ راهی جز ایجاد اجماع برای انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر نداشت. رهبری امام خمینی همانگونه که در مقدمه قانون اساسی آمده است یک رهبری طبیعی بود. امام در راهپیمایی‌های میلیونی مردم و در شرایطی که رژیم سلطنتی، صندوق رأی را به فراموشی سپرده بود به رهبری مردم ایران انتخاب شده بود و بعد از انقلاب بارها این رهبری از سوی اکثریت تثبیت شده بود. جمهوری اسلامی‌حکومت اکثریت بود و در دوره‌ی جنگ کسی انتظار نداشت رئیس‌جمهور را در میان رقابت‌های داغ انتخاباتی برگزیند. رقابت سیاسی محدود به انتخابات پارلمانی بود و در ‫انتخابات ریاست‌جمهوری اصل بر وحدت و مشارکت بود.‬‬‬

اما با پایان جنگ و انتخاب رهبری جدید از سوی «مجلس خبرگان منتخب ملت» این خواسته، طبیعی بود که رئیس‌جمهوری براساس رأی مستقیم مردم برگزیده شود و نخبگان نهایتاً پیشنهاد خود را به مردم ارائه کنند و بس. نخبگان  محافظه‌کار البته بیش از این کردند و چهره‌ی محترم و معتدلی چون علی‌اکبر ناطق نوری را در معرض اتهام ریاست‌جمهوری زوری قرار دادند. چیزی که او خود نمی‌خواست و به همین علت اولین فردی ‫بود که به رئیس‌جمهور منتخب ملت تبریک گفت.‬

‫دوم خرداد روز یگانه‌ای بود که هرگز تکرار نشد. روزی که ملت و‬ ‫حکومت، نخبگان و توده‌ها زبان یکدیگر را درک کردند. روز دوم خرداد‬ ‫اولین روز سیاست‌ورزی مدرن در  جامعه‌ی ایرانی بود. دکتر محمد مصدق‬ ‫ِ‫شمایل دمکراسی‌خواهی ایران است اما او را ملت انتخاب نکرد. مصدق با‬ ‫اراده‌ی پولادین خود و در اثر اشتباه محاسباتی جناح اکثریت مجلس‬ ‫‫وقت و وقت‌شناسی اقلیت پارلمان به ریاست دولت رسید و به همین‬ ‫علت با خشونت برکنار شد. ابوالحسن بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهوری‬ ‫منتخب ایران بود اما اگر حمایت ضمنی و بعضاً علنی بیت امام خمینی از او نبود و‬ اکثر رقبای قدرتمندش از صحنه حذف نمی‌شدند بعید بود «رئیس‌جمهور اول» شود. پس از‬ ‫بنی‌صدر هم همه رؤسای جمهوری اسلامی‌در وضعیت انقلابی و شرایط جنگی با اجماع امام‬ ‫و امت و نخبگان و توده‌ها به ریاست دولت رسیدند. آرای بالای رؤسای جمهوری بعدی، همه‬ ‫ نشانگر آن بود که همه «امت حزب‌الله» با اکثریتی قریب به اتفاق به آنان رأی دادند اما به خاتمی‬ ‫همه رأی ندادند همچنان که به ناطق همه رأی ندادند و همین وجه تمایز و تفاوت آنها با دیگران‬ بود. در شرایط اجماع «هم‌زیستی اجتماعی» هنر نیست. وقتی جامعه روحانیت مبارز و مجمع‬ ‫روحانیون مبارز هر دو از نامزدی‌هاشمی‌رفسنجانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۶‬ ‫حمایت کردند هم‌زیستی آنها هنری نیست. هنر، هم‌زیستی هواداران خاتمی‌و ناطق نوری بود در‬ ‫صبح روز دوم خرداد، که خون از دماغ کسی نیامد. هنر، مناسبات رئیس مجلس پنجم با رئیس‬ ‫دولت هفتم است که در دوم خرداد رقیب بودند و تا سه سال بعد رفیق ماندند و امروز هر یک‬ از دیگری به نیکی یاد می‌کند. هر چند که هنوز شریف‌ترین رقبای چپ‌ها، راست‌های سنتی‌اند.‬ ‫حکومت اکثریت در دهه ۶۰ فضای  جامعه‌ی ایران را چنان آکنده از همدلی در برابر جنگ با‬ عراق کرده بود که هم‌زیستی تحصیل حاصل بود اما هم‌زیستی از همدلی برتر است. هم‌زیستی‬ ‫تحمل دل‌های ناهمراه است. هم‌زیستی پذیرش تفاوتهاست؛ به رسمیت شناختن دگراندیشی‬ و دگرگونگی است و دوم خرداد قله‌ی هم‌زیستی و رواداری سیاسی ایران و مدرن‌ترین روز تاریخ‬ ‫معاصر ایران بود. دوم خرداد گذر جامعه‌ی ایران از امت به ملت بود. روزی که دولت رأی ملت را‬ ‫پذیرفت و روزی که ملت به اکثریت و اقلیت تقسیم شد.‬ ‫‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‫اما دوم خرداد یک روزه خلق نشد. پشت آن روز، سال‌ها خفته بود. شاید «دوم‬ خردادی‌های بعد از دوم خرداد» آن سال‌ها را به یاد نداشته باشند اما «دوم خردادی‌های‬ ‫قبل از دوم خرداد» آن روزها را به خوبی به یاد دارند. روزهایی که تعداد روزنامه‌های تهران‬ ‫به تازگی از پنج عنوان عبور کرده بود و بیش از پنج مجله‌ی روشنفکری وجود نداشت.‬ ‫انتشار روزنامه «سلام» توسط سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها برای نسل دوم خرداد یک‬ اتفاق بود. روزنامه‌ای که گرچه از رادیکالیسم به  محافظه‌کاری سیاسی رسید اما یک نسل‬ ‫را تربیت کرد. «سلام» گرچه در آغاز به قصد تسخیر مجلس چهارم منتشر شد اما چه‬ خوب شد که ناکام ماند در این کار و کار بزرگتری را آغاز کرد. کار «آموزش سیاسی» چه‬ ‫ِ‬ ‫برای نویسندگان‌اش و چه برای خوانندگان‌اش که چگونه در حکومت باشند و حکومت‬ ‫را نقد کنند. «سلام» گاه در اوج ممیزی چیزی نبود جز ستون «الوسلام» که پیام‌های‬ ‫تلفنی خوانندگان‌اش را با سانسور چاپ می‌کرد و چند خط هم جواب می‌داد در حالی که‬ ‫حواس‌اش به این بود که مبادا بهانه‌ی توقیف بدهد. «عصر ما» اما با وجود صفحات اندک‌اش‬ ‫و چاپ بی‌کیفیت‌اش بیش از سلام سیاست‌ورزی مدرن را یاد می‌داد. نویسندگان «عصر ما»‬ به‌خصوص سعید حجاریان با افراد خاص‌تری سروکار داشتند. افرادی که به زودی به نخبگان‬ ‫ِ‬‫ نسل جدید بدل شدند. «عصر ما» گره از تئوری‌های سیاسی باز می‌کرد. می‌گفت صندوق‬ ‫رأی تابوت رادیکالیسم است می‌گفت که می‌توان از حکومت دینی قرائتی دمکراتیک داد‬ می‌گفت که راه دمکراسی از اصلاح‌طلبی می‌گذرد می‌گفت همه جناح‌های سیاسی حاکم‬ ‫را نباید طرد کرد. و «همشهری» گرچه بنیان‌گذار روزنامه‌نویسی غیرسیاسی پس از انقلاب‬ ‫اسلامی‌بود اما آثار سیاسی روشنی داشت. رنگی بود و امید می‌ساخت، اجتماعی بود‬ ‫و از سیاست فراتر می‌رفت، سیاست را به مفهومی‌وسیع‌تر از رقابت‌های جناحی بسط‬ ‫میداد و به مردم یاد می‌داد از سیاست‌مداران خود بخواهند شهرداران خوبی باشند! ارتقای‬ ‫سیاست‌مداری به شهرداری، مدرن‌ترین تلقی از سیاست است. «سیاست» در زبان فارسی‬ ‫برگردان «پولیس» در زبان یونانی است اما پادشاهان ایران به جای آن‌که همچون حکیم‬ ‫ابونصر فارابی سیاست را به «سیاست مدن» و علم مدنی تعبیر کنند آن را به عنوان مجازات‬ ‫ُُ‬و تنبیه و «سیاست کردن» ترجمه می‌کردند. سیاست‌مدار خوب اما کسی است که بتواند‬ «شهر» را اداره کند نه اینکه خلق را «سیاست» کند و «همشهری» این مفهوم را ناخودآگاه‬ ‫یا غیرمستقیم آموزش می‌داد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

از درون همین مطبوعات، دو گفتار سیاسی مدرن بیرون آمد: «چپ مدرن» که نشریاتی‬ ‫مانند «عصر ما» و ناشرش، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، نماینده آن بودند و «راست مدرن»‬ ‫که نشریاتی مانند «همشهری» و احزابی چون کارگزاران سازندگی ایران برآمده از آن بودند.‬ ‫جریان‌های «روشنفکری دینی»، «ملی- مذهبی» و «روشنفکری عرفی» هم در این گفتارسازی‬ ‫نقش مهمی‌داشتند. نشریاتی مانند «کیان»، «ایران فردا» و «گفتگو» هر یک در زمان خود‬ ‫گفتمان‌ساز بودند. این هر سه مجله در سال‌های ۷۵-۱۳۷۲ مفهوم «جامعه مدنی» را طرح‬ ‫کردند و درباره‌ی نسبت «دین و دموکراسی»، رابطه «دین و منافع ملی» و ارتباط «عقالنیت و‬ ‫دموکراسی» مقاله نوشتند و مصاحبه کردند. این همه ذیل یک نهاد سیاسی- مذهبی با سابقه‌ی‬ ‫انقلابی به نام مجمع روحانیون مبارز وارد انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ شدند تا «مشروعیت‬ ‫حکومتی» هم پیدا کنند و سیدمحمد خاتمی‌که فرزند معنوی امام خمینی و یار سیداحمد‬ ‫خمینی بود، نامزد این جبهه سیاسی- فکری شد. خاصیت «جبهه» البته هویت رنگین‌کمانی‬ ‫آن است اما هیچ رأی‌دهنده‌ای تردید نداشت که به یک «سید روحانی درون نظام جمهوری‬ ‫اسلامی» که معتقد به «حفظ نظام» و تلاش برای ارتقای «کارآمدی» آن است رأی می‌دهد.‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‫بدیهی است در شهرهای بزرگ که طبقه متوسط قدرتمندی داشتند، این طبقه نقش‬ ‫بیشتری در رأی به خاتمی‌داشتند اما خاتمی‌فقط در تهران رأی نیاورد، در روستاها هم رأی‬ ‫آورد و این رأی به خاطر حرف‌های روشنفکری او نبود، به سیادت و روحانیت او بازمیگشت.‬ ‫از سوی دیگر گرچه بسیاری از صاحبان صنایع و سرمایه به خاتمی‌رأی دادند اما کم نبودند‬ ‫صاحبان سرمایه و صنایعی که به ناطق نوری رأی دادند چراکه سرمایه‌داری، محافظه‌کار است و به‬ ‫ محافظه‌کاران رأی می‌دهد. بسیاری از رأی‌دهندگان به خاتمی‌اقشار فرودست یا میان‌حالی بودند‬ ‫که برای بهبود اوضاع اقتصادی به نامزدی از جناح چپ اسلامی‌رأی دادند. به این ترتیب رأی‬ ‫خاتمی‌آمیزه‌ای از آرای سیاسی و فرهنگی طبقه متوسط و آرای اقتصادی و مذهبی طبقه‌های‬ ‫دیگر بود. خاتمی‌«سید»ی روحانی بود که اقشار مذهبی (اعم از فقیر و متوسط و مرفه) به او رأی‬ ‫دادند. روشنفکری آزادی‌خواه بود که طبقه متوسط (اعم از مذهبی و غیرمذهبی) به او رأی دادند.‬ ‫چهرهای از جناح چپ خط امام بود که مخالفان سرمایه‌داری سنتی (اعم از مذهبی و غیرمذهبی)‬ ‫به او رأی دادند و مدیری معتدل بود که حامیان اقتصاد آزاد به او رأی دادند و فرزند معنوی امام‬ ‫بود که بسیاری از خانواده‌های عضو سپاه پاسداران و شهدای جنگ به او رأی دادند. خاتمی‌حلقه‬ ‫وصل همه منتقدان درون نظام بود.‬ ‫‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

استنباط خاتمی‌و یاران او از این رأی هم عجیب و غریب نبود. خاتمی‌باور نداشت که‬ ‫رئیس‌جمهور می‌شود. او به صراحت می‌گفت که قصد دارد با حداکثر پنج میلیون رأی خود‬ ‫نشان دهد که اقلیتی مؤثر در  جامعه‌ی ایران حضور دارد که با سیاست‌های اجرایی حاکمیت‬ ‫وقت مخالف است و این اقلیت حق دارد که حزب، صنف و روزنامه داشته باشد. خاتمی‌برای‬ ‫پیروزی نیامده بود برای شکست آمده بود. شکستی شرافت‌مندانه برای اعلام هویت و موجودیت.‬ ‫حداکثر تصوری که از پیروزی در دوم خرداد وجود داشت مشابه توفیق اقلیت مؤثری بود که در‬ ‫مجلس پنجم شکل گرفته بود. در آن دوره هم به نظر می‌رسید تنها جریان زنده سیاسی جامعه‬ ‫روحانیت مبارز، جمعیت مؤتلفه اسلامی‌و متحدان سنتی آنها هستند. گروهی از «چپ‌های‬ ‫مدرن» در قالب «ائتلاف خط امام» و گروهی از «راست‌های مدرن» در شکل «کارگزاران‬ ‫سازندگی ایران» در شرایط قهر نسبی مجمع «روحانیون مبارز» و «دفتر تحکیم وحدت» وارد‬ ‫انتخابات شدند و در کمال ناامیدی اقلیت قدرتمند مجلس پنجم را ساختند و با رئیس مجلس‬ ‫که قرار بود رئیس‌جمهور آینده باشد در بیرون و درون مجلس رقابت کردند. فائزه‌هاشمی‌در‬ ‫بیرون مجلس و عبدالله نوری در درون مجلس رقیب ناطق نوری شدند و مقدمات دوم خرداد را‬ ‫فراهم کردند. همین امیدهای اندک بود که مجمع روحانیون مبارز و دفتر تحکیم وحدت را به‬ ‫انتخابات ریاست‌جمهوری امیدوار کرد. و جالب اینجاست که در همان شرایط اکثریت روشنفکران‬ ‫سیاسی، سیاست تحریم انتخابات را پیشه کرده بودند. در شرایطی که روشنفکران لائیک هنوز به‬ ‫نیرویی سیاسی و اجتماعی بدل نشده بودند روشنفکران «ملی مذهبی» تنها روشنفکران سیاسی‬ ‫موجود بودند که سرانجام توانستند چهار نامزد را برای انتخابات مجلس پنجم از صافی شورای‬ ‫نگهبان بگذرانند که در صدر آنها مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی قرار داشت. این فهرست هم به‬ ‫علت نبود امکانات تبلیغی از حضور در انتخابات انصراف داد اما امید از بین نرفت. اقلیت مجلس‬ ‫پنجم مرکب از «چپ‌های مدرن» و «راست‌های مدرن» نزدیک به یک‌صد نفر بود. اقلیتی که راه‬ ‫ریاست‌جمهوری را برای خاتمی‌باز کرد.‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‫«دوم خرداد» خلق امید از دل ناامیدی بود در میان منتقدان حاکمیت که سر به جیب یأس‬ ‫برده بودند. «دوم خرداد» خلق فرصت از دل تهدید بود تا مدیران حکومت همه نظام را در یک‬ ‫جناح خلاصه نکنند، «دوم خرداد» تجربه موفق هم‌زیستی بود در شرایطی که همدلی ممکن‬ ‫نبود؛ مظهر سیاست‌ورزی مدرن بود در حالی که دیگر سیاست‌ورزی سنتی امکان نداشت.‬ ‫‬‬‬‬‬

«دوم خرداد» آنقدر مفید بود که آن را حماسه خواندند، آنقدر مؤثر بود که محاسبات‬ ‫دشمنان ایران را بر هم زد. پیروان مذهب مسعود رجوی و مسلک رضا پهلوی مدتها در خود‬ ‫فرو رفته بودند و به‌خصوص تروریست‌هایی که از خاک دشمن به خاک وطن حمله‌ور شده‬ ‫بودند از «فتنه خاتمی» حرف می‌زدند. به راستی صندوق رأی تابوت تروریسم بود. حتا غرب هم‬ ‫مجبور شد در تحلیل خود از ایران تجدیدنظر کند. ایران نه عراق بود نه افغانستان و نه حتا مصر.‬ ‫هیچ یک از ملت‌های خاورمیانه در یک‌صد سال گذشته این همه نهضت آزادی‌خواهانه نداشتند‬ ‫در حالی که همیشه در تب استبداد می‌سوختند. ترک‌ها گرچه بنیان‌گذار جمهوریت بودند اما‬ ‫میراث آتاتورک یک جمهوری نظامی‌بود نه مدنی. عرب‌ها هیچ‌یک برای انتخاب مسوولان درجه‬ ‫اول کشور خود مستقیم و غیرمستقیم انتخابات برگزار نمی‌کردند. در هیچ کشوری نخست‌وزیر‬ ‫سابق یا رئیس‌جمهور سابق وجود نداشت. روسای دولت‌ها تنها زمانی از قدرت کنار می‌رفتند که‬ ‫کودتایی در کار باشد و شگفتا که به کودتاها لقب انقلاب می‌دادند! ایران اما نماد یک حکومت‬ ‫مدنی شده بود. هم نخست‌وزیر سابق داشت و هم رئیس‌جمهور سابق. رقابت انتخاباتی‌اش‬ ‫نمایشی نبود، جدی بود. جناح‌های سیاسی‌اش دروغین نبود، واقعی بود.‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‫ما اما قدر دوم خرداد را ندانستیم. عمر رواداری و هم‌زیستی‌مان کوتاه بود. هر دو جناح راه‬ ‫رادیکالیسم در پیش گرفتند. هر یک راه رفته را برگشت‌ناپذیر دانستند. از رأی و رفتار مدنی‬ ‫مردم یا به «تودهنی» یاد کردند یا به «طغیان».یا به انقلابی در صورت انتخابات حواله‌اش‬ ‫کردند یا به شکل شورشی که باید سرکوب شود. در حالی که اصحاب اصلی دوم خرداد، همان‬ ‫«دوم‌خردادیهای قبل از فتح»، بی‌تجربه و بی‌برنامه پیروزی را با حکمرانی برابر گرفته بودند و‬ ‫همه راهی نهادهای حکومتی شده بودند. گفتار اصلی در مطبوعات و دانشگاه‌ها و خیابان‌ها در‬ ‫ً‬ ‫دست دو گروه افتاد که گرچه کاملا مخالف هم بودند اما هر دو به خاتمی‌رأی نداده بودند. اول‬ ‫آنان که از فرط رادیکالیسم به خاتمی‌رأی ندادند دوم آنان که از سر  محافظه‌کاری به خاتمی‌رأی‬ ‫ندادند. گرچه ایراد اصلی به خاتمی‌و اصلاح‌طلبانی است که عرصه عمومی‌را به رقبای خود واگذار‬ ‫کردند و همه به نهادهای حکومتی رفتند و گرچه این ایراد به خاتمی‌وارد است که بدون تجربه‬ ‫و برنامه حکومت را در دست گرفت اما قصور آنان سبب نمی‌شود تقصیر دشمنان دوم خرداد را‬ ‫نادیده بگیریم. آنان که هر نوع رأی دادن را خیانت می‌دانستند و آنان که رأی دادند به خاتمی‌را‬ ‫ً‬ ‫خیانت می‌دانستند، آنان که اصلا رأی ندادند و آنان که به رقیب خاتمی‌رأی دادند هر دو به یک‬ ‫چیز رأی می‌دادند و آن نفی امید و سیاست‌ورزی مدرن بود. و اکنون در یک نقطه مشترک بودند‬ ‫و آن ناکارآمدی خاتمی‌و اصلاحات بود.‬ ‫‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

اما هیچ کس از آنان نپرسید که راستی صبح روز دوم خرداد ماه ۱۳۷۶ کجا بودید؟ این‬ ‫پرسش را باید همیشه از همه‌ی کسانی که آن روز «حق رأی» داشتند پرسید و تا زمانی که‬ ‫رأی اولی‌های دوم خرداد ماه ۱۳۷۶ زنده هستند باید پرسید که راستی صبح دوم خرداد ماه‬ ‫۱۳۷۶ کجا بودید؟‬ ‬‬‬

‫رأیی که آن روز به صندوق ریخته شد و رأیی که آن روز خوانده شد، مدنی‌ترین، مدرن‌ترین‬ ‫و تاریخی‌ترین رأی و رفتار سیاسی شهروندان ایران بود. روزی که فقط خاتمی‌رئیس‌جمهور‬ ‫نشد ما هم شهروند شدیم. روزی که امت ما به ملتی بدل شد که «حق رأی» خود را به رخ‬ ‫مردم خاورمیانه می‌کشید. بدون شک طرح موضوعاتی مانند «جنبش‌های اجتماعی» راهی‬ ‫برای توضیح تحولات سال‌های اخیر است اما این تحلیل نه دقیق است نه کارگشا. همان‌گونه‬ ‫که تعبیر «جنبش اصلاحات» دقیق نبود؛ جنبش‌های بعد از آن هم به نظر می‌رسد بیشتر لایق‬ ‫عنوان «پویش» باشند و مطالبه اجتماعی تا جنبش. آنچه وجود دارد «خواست اصلاحات» است‬ ‫و بهترین ظرف برای دست یافتن به آن حتی در سخت‌ترین شرایط سیاست‌ورزی مدرن است.‬ ‫سیاست هم فقط انتخابات نیست و شاید گاهی با انتخابات تضاد پیدا کند. سیاست‌ورزی مدرن‬ ‫نهادسازی، راهبردسازی و گفت‌وگوی اجتماعی و سیاسی است. همان چیزی که در فاصله‌ی‬ ‫انتخابات مجلس پنجم تا ریاست جمهوری خاتمی‌رخ داد.‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‫دوم خرداد ۱۳۷۶ هرگز نباید فراموش شود. کسانی که در ۳ تیر ۱۳۸۴ رأی دادند و کسانی‬ ‫که در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ رأی دادند باید بدانند که آنها هم فرزندان ۲ خرداد هستند. اگر ۲‬ ‫خرداد نبود ۳ تیر و ۲۲ خرداد هم نبود. جنبش‌های اجتماعی بدون بازی‌های سیاسی به بدنه‌ی‬ ‫بی‌سری می‌ماند که هر کسی می‌تواند بر سر آن بنشیند. تحولات مصر پیش روی ماست.‬ ‫انقلاب «فیس‌بوک» به جمهوری «اخوانی» بدل شده است برنده انقلاب‌ها کسانی‌اند که بهترین‬ ‫سازمان‌های سیاسی را دارند حتی اگر آن انقلاب‌ها محصول عمیق‌ترین جنبش‌های اجتماعی‬ ‫باشند. مشکل دوم خرداد این نبود که سیاست، اقتصاد را بلعید یا تندروی، میانه‌روی را از میدان‬ ‫بدر کرد. مشکل دوم خرداد تندروی یا کندروی خاتمی‌نبود مشکل دوم خرداد فقر‬ ‫سیاست‌ورزی و فقر سیاست‌ورزان مدرن در آن بود. مشکل دوم خرداد غلبه‌ی بوروکرات‌ها در‬ ‫دولت و روشنفکران در جامعه بود. دوم خرداد نیاز به سیاست‌مدارانی حرفه‌ای داشت که واقعاً‬ ‫اصلاح‌طلب باشند و تمام وقت به سیاست بپردازند. اکنون نیز زمانه‌ی سیاست‌ورزی است.‬ ‫زمانه‌ی بازگشت به دوم خرداد. راستی شما صبح دوم خرداد ۱۳۷۶ کجا بودید؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬