در سه- چهار دهه گذشته، دگرگونیهای اجتماعی- سیاسی عمیق و گستردهای در سراسر جهان شکل گرفته است. از دوران پایانی اتحاد شوروی، با افول نظام کمونیستی، جهان سرمایهداری با فشار بیشتری جهانیسازی هنجارهای خود را در همه حوزهها پیگرفت. تلاشهای نافرجام رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی، برای به نمایش گذاشتن یک الگوی رقیب کارآمد در برابر الگوی توسعه سرمایهداری، سبب تسریع در فرآیند یکپارچهسازی جهانی در پرتو ارزشهای نولیبرال شد. آنچه در پی موجهای دموکراتیکشدن در اروپا شکل گرفت، هرچند با موجهای بازگشت همراه شد، که ساموئلهانتینگتون، سیاستشناس آمریکایی، در «موج سوم دموکراسی» به تشریح و تبیین آن پرداخت، افزایش امید به دستیابی انسانها در سراسر جهان به شرایط بهتر در عرصه قدرت سیاسی و سهم بیشتری از مزایای اقتصادی-اجتماعی را در برداشت.
فروپاشی اتحاد شوروی، در ادامه موج سوم دموکراسی، جهان را در آستانه تحولی عظیم قرار داد. با نابودی گروه کشورهای کمونیست و باز شدن فضای سیاست و اقتصاد در این کشورها، روند گسترش جهانی دموکراسی از شتاب بیشتری برخوردار شد. دستگاه تبلیغاتی نظامهای لیبرال دموکراتیک در این شرایط، برای به نمایش گذاشتن ظرفیتها و کارآمدی خود از فرصتی بیمانند بهره گرفت.
جهانی شدن دموکراسی یکی از فوریترین و اصلیترین پیامدهای این رخداد عظیم بود. با نابودی نظام سرکوب و فشار همهجانبه ایدئولوژیک اتحاد شوروی، با فرو ریختن دیوارها و سدهای گوناگون مادی و معنوی، عصرجدیدی در حیات بشر آغاز شد که با الهام گرفتن از آزادیهای به دست آمده در پی این رویدادها، رؤیای آزادی در سراسر جهان دستیافتنیتر به نظر میرسید. ولی حادثه بزرگ دیگری در راه بود تا آثار این دگرگونی را تحت تأثیر قرار دهد. این بار نظام سرمایهداری با انفجارهای هولناک سپتامبر 2001 و فروریختن برجهای تجارت جهانی در مسیر تحولی اگر نه مهمتر که بسیار تاریخساز و تعیینکننده قرار گرفت. جهان پس از 11 سپتامبر جهان دیگری بود، همان گونه که جهان پس از فروپاشی اتحاد شوروی جهان دیگری شد. آمریکا که در به پیشراندن و تسریع فروپاشی اتحاد شوروی و باز کردن فضای بسته و سیاه کشورهای کمونیست، براساس نگرش و سیاست رونالد ریگان، امپراتوری شیطانی را به سقوط کشانده بود، در شرایط جدیدی قرار گرفت که با پرسشی اساسی روبهرو شد.
حضور 15 شهروند عربستان سعودی در میان 19 مظنون به اقدام تروریستی در آمریکا در رخدادهای 11 سپتامبر، مقدمهای برای طرح این پرسش شد که چرا مسلمانان، بهویژه در خاورمیانه، از آمریکا نفرت دارند؟ پاسخی که به سرعت داده شد، به رفتار سیاسی آمریکا در حمایت از رژیمهای دیکتاتوری مربوط میشد. بر این اساس برای از میان بردن این نفرت، آمریکا باید موج جدیدی از دموکراتیکسازی را به راه میانداخت. به این ترتیب، طرحهای گوناگونی از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی برای دموکراتیک کردن «خاورمیانه بزرگ» طرح و ارائه شد. این بار دموکراتیکسازی باید به شکل گونهای از اقدامهای پیشگیرانه در برابر تهدیدهای امنیتی در جهان، بهویژه علیه ایالات متحده آمریکا به عرصه سیاست راه مییافت. آنچه در الگوی «صدور دموکراسی» به افغانستان و عراق توسط نومحافظهکاران آمریکایی سازماندهی شد، نمودی از این رویکرد جدید بوده است. استقرار القاعده در افغانستان، با طرح نظریه دولتهای ناتوان و فروپاشیده، که توانایی ایفای وظایف خود را در محیط داخلی و بینالمللی ندارند، شرایط را برای حمله نظامی آمریکا به این کشورها برای واژگون کردن حکومتهای دیکتاتوری و برپایی دموکراسی آماده کرد(!)
ناکارآمدی این رویکرد و دشواریهای برآمده از آن، بسیار سریع ضرورتهای بازنگری در آن را روشن کرد. برآوردهای نادرست از پیامدهای اجرای این الگو برای مبارزه با کانونهای ناامنی در منطقه و جهان، اهمیت یافتن بدیلهای مناسبتر و کمهزینهتر را آشکار کرد. به هر حال، این یک واقعیت غیرقابل انکار است که شرایط در حال تحول در جهان و دسترسیهای روزافزون به منابع متنوع اطلاعاتی، اشتیاق به دستیابی به حقوق انسانی را برای مردم سراسر جهان، به ویژه در جوامع بسته و استبدادزده به پدیدهای فراگیر تبدیل کرده است. برای آمریکا و غرب در چهارچوب هویت کلان آن، اجرای سیاستها و برنامههای مناسب را مطرح کرد. در پی دشواریهای پیچیده ناشی از اجرای الگوی صدور دموکراسی به عراق و افغانستان، الگوی جدیدی در دستور کار سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت: برپایی انقلابهای رنگی در جمهوریهای پیشین اتحاد شوروی، تجربهای که پس از فروپاشی اتحاد شوروی در صربستان، علیه حکومت میلوشویچ شکل گرفته بود.
این الگو در گرجستان، اوکراین و قرقیزستان مورد آزمون قرار گرفته بود، ولی در جمهوری آذربایجان در برابر سد استوار منافع غرب در حوزه انرژی و انتقال آن از منطقه دریای خزر با بنبست روبهرو شد. هرچند مردم این کشورها، در پایان هر یک از این تجربهها بهخوبی دریافتند که جابهجایی افراد، به تنهایی مشکل فساد، تبعیض، رانتخواری و بیعدالتیهای گوناگون در این جوامع را برطرف نمیکند. مردم این کشورها، در مدت یک دوره انتخاباتی، نادرستی و تبلیغاتی بودن تحولات کشورهای خود را در دستیابی به دموکراسی لمس کردند. انقلابهای رنگی ادامه نیافت، همانگونه که الگوی صدور دموکراسی هم تداوم پیدا نکرد. ولی در سراسر جهان مردم فریاد آزادیخواهی و تأمین حقوق فردی و جمعی خود را بلند کردهاند. این واقعیت غیرقابل انکار با عرصههای قدرت در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی در آمیخته است.
یکی از مهمترین اهداف «طرح خاورمیانه بزرگ» ایجاد دگرگونیهای بنیادین در این منطقه است، به گونهای که ریشههای خشونتگرایی و خشونتباوری در اشکال گوناگون و سطوح مختلف در این کشورها از میان برود، که براساس دیدگاههای غربیها، برجستهترین نمود آن در رفتارهای انتحاری آشکار شده است. در رخدادهای نیویورک و واشنگتن این رویکرد مورد توجه قرار گرفته بود. از آن پس اجرای اصلاحات گوناگون در این زمینه هدف قرار گرفت. این یک واقعیت روشن است که بر اساس شاخصهای جهانی رشد و توسعه این منطقه از روندهای عمومی جهانی عقب مانده است.
بر اساس درسهای سپتامبر 2001، این شرایط بسترهای مناسب را در این منطقه، برای گسترش افراطگرایی و رفتارهای خشونتآمیز فراهم آورده است. بنابراین، خاورمیانه به یکی از اهداف اصلی طرحهای دموکراتیکسازی تبدیل شد، که در پی سکون موج انقلابهای رنگی، مرحله جدیدی از تلاش برای ساقط کردن حکومتهای دیکتاتوری و فاسد را در ماههای اخیر شاهد بوده است. این باور که فقر و محرومیت، موجد نفرت و خشونت و در نهایت گسترش فعالیتهای تروریستی است، در موج اجبار دولتهای بسته و استبدادی خاورمیانه و شمال آفریقا، به پذیرش اصلاحات و تن دادن به محدود شدن قدرت نامحدود سیاسی در این کشورها بازتاب یافته است. «بهار عربی» که در ماههای اخیر با رشد تقاضای دموکراسیخواهی در کشورهای عربی شکل گرفته، در امتداد امواج دموکراتیکسازی پیشین، بهتر قابل درک است.
در این میان، عامل اسلام در تحولات گسترده و عمیق سالهای اخیر نیز بسیار تأثیرگذار بوده است. احیای گرایشهای اسلامی در کشورهای اسلامی و تجدید حیات آن، به نوبه خود با تحرک شدید ترکیه در سالهای اخیر همراه شده است. کشوری که الگوی جدایی دین و سیاست را از یک قرن پیش به اجرا گذاشت و در عمل زمینه را برای تقویت گرایشهای دینی در شرایط سرکوب و مهار سازمان یافته آن، فراهم کرد. با قدرت یافتن حزب عدالت و توسعه و موفقیتهای گوناگون آن، این بار الگوی جدیدی از سکولاریسم توسط این دولت اسلامگرا ترویج میشود، که به طور کامل با روندها و سیاستهای جهانی پیوند یافته است. آک پارتی توانسته در تداوم موج دموکراسیخواهی، هم از حقوق انسانی مردم فلسطین حمایت کند، هم جایگاه خود را در سازمان ناتو، پس از جنگ سرد بازسازی کند. رویارویی با اسرائیل و اجازه استقرار موشک در مرزهای ایران، نمودهایی از عملگرایی ترکیه در شرایط پرتحول منطقه و جهان به شمار میآید. سیاستهای ترکیه در حمایت از مخالفان دولت بشار اسد در سوریه، اعتبار بینالمللی آن را افزایش داده است.
به این ترتیب، تقاضای دموکراسی به امری جهانی تبدیل شده که دسترسیهای وسیع و آسان جهانی اشاعه آن را سرعت بخشیده است. با فروپاشی اتحاد شوروی دموکراسیخواهی ابعادی گستردهتر یافت. همراه با شکلگیری این پدیده، کانونهای قدرت جهانی هم بر بهرهگیری از آن تمرکز یافتهاند. با رخدادهای تروریستی 11 سپتامبر 2001، انرژی و تحرک بیشتری به این فرآیند انتقال یافت. امواج دموکراسیخواهی با ملاحظات قدرتهای غربی سازگاری یافته، شکافهای جدیدی را هم ایجاد کرده است، که در مخالفتهای روسیه و چین با قطعنامه تحریم شورای امنیت علیه روسیه بازتاب یافته است. به نظر میرسد همانگونه که در مانیفست کمونیستی آمده بود، اینک شبحی در سراسر جهان به حرکت درآمده است....