بار دیگر بگومگوهای تکراری و بیحاصل بین مدیریت دولتی و مدیریت شهری تهران در بالاترین سطح در گرفته و این بار نزاع بر سر جدایی منطقه «شهر ری» از مناطق «شهرداری تهران» فراتر از دعواهای رسانهای به شکایت و شکایتکشی کشیده شده است. به راستی غیر از عادت مألوفی که از این دولت سراغ داریم که در اوج شرایط حاد داخلی یا خارجی و مشکلات اقتصادی و سیاسی جنجال جدیدی برپا میکند با این امید که شاید کمی از سروصداهای قبلی کاسته و مشکلاتی چون تورم، گرانی، بیکاری و سوءمدیریتها با تبلیغات و حرفهای دیگری پشت سرگذاشته و به فراموشی سپرده شود، پیوستگی یا جدایی منطقهای از مناطق تهران چه خاصیت و چه ضرری دارد؟ دولت در سفری دیگر به شهر ری، از همان سفرهایی که معمولا تبلیغاتی است در تصمیمیچنددقیقهای، جدایی منطقه ری از تهران را اعلام کرده و گفته در اسرع وقت هم باید انجام شود! شهرداری تهران هم از همان روز دستگاه عظیم تبلیغاتی و رسانهای خود را به کار گرفته که معایب این کار را بر شمارد:
۱ نخستین پرسشی که در این میان به ذهن میرسد اینکه در مورد جدایی ری در دولت و شهرداری تهران چقدر مطالعات کارشناسی انجام شده است؟ در چند خط و چند صفحه، چند کارشناس و در چه مدت زمانی این موضوع و تصمیم را بررسی و آسیبشناسی کرده اند؟
اگر این موضوع حتی بدون هرگونه پیشینه و خالی از هر اختلاف سیاسی و در حد سادهترین تصمیمات موثر در سازمان اداری اتخاذ میشد، دستکم گروهی از کارشناسان درباره پیامدهای آن اعلامنظر میکردند، اما اکنون بر مبنای چه مطالعاتی عدهای بر طبل جدایی و گروه دیگری بر طبل پیوستگی ری به تهران میکوبند؟
ناگفته پیداست که جدایی شهر ری از تهران هم از نظر اقتصادی و هم از ابعاد فرهنگی و سیاسی و حتی مهمتر زیستمحیطی زندگی شهری جمع کثیری از ساکنان این منطقه را تحتتاثیر قرار خواهد داد، آیا سزاوار است که با چنین روشی و تصمیمگیری خلقالساعه در مورد آن و زندگی مردم عمل شود؟ فقط برای اینکه احیانا از این طریق احساسات استقلالطلبانه و هیجانی جمعی از مردم در راستای اغراض و اهداف سیاسی و تبلیغاتی برای انتخابات آتی برانگیخته و به کار گرفته شود؟ آیا واقعا روشهای پوپولیستی برای ایجاد محبوبیتهای لحظهای که حتی ممکن است بعدها و در اثر بروز آثار سوء چنین تصمیماتی لعن و نفرین بیشتری را بر باعث و بانی آن باقی گذارد، معقول است و با مسوولیت اجتماعی مدیران و تصمیمگیران در تعارض نیست؟
۲ به لحاظ پیوستگی عملکردی در بسیاری از مسائل شهر تهران از جمله خدمات شهری، حملونقل و شبکههای بزرگراهی، مراکز بازیافت، صنایع شهری و دهها مورد دیگر بین دو منطقه پیوستگی جدی وجود دارد. به بیان سادهتر سالهاست که آب آشامیدنی از شمال تهران به سوی شهرری روان و تصفیهخانه فاضلاب در جنوبشهر ری انجام میشود؛ شرایط فیزیکی زمین در تهران چنین است. از سوی دیگر آیا راهآهن شهری تهران میتواند تا جنوب شهرری ادامه نیابد؟ تکلیف شبکههای بزرگراهی و کمربندی که با فرض پیوستگی تهران و ری طراحی شدند، چه میشود؟ آیا میتوان این پروژهها را به صورتی نامعقول و با مدیریتی دوپاره و نامتعادل و اختلافی ادامه داد و به سرانجام رساند؟ راههای نیمهتمامی که در دست ساخت است و رفتوآمد مردم هر دو منطقه را تسهیل میکند و در واقع راهحلی برای مدیریت و کنترل ترافیک هر دو شهر است با این تصمیم ناگهانی و آنی به چه سرنوشتی دچار میشوند و در این میان چه چشمانداز امیدبخشی در پی این جدایی در انتظار مردم شهر ری است؟
دهها نمونه از این مشکلات و مسائل دیگر را میتوان برشمرد که خوب یا بد زندگی در تهران و همه مناطقش به نوعی وجود دارد. فائق آمدن بر این مشکلات مستلزم انسجام و پیوستگی مدیریتی بیشتر است و ایجاد گسستهای مدیرتی و راهاندازی جنگهای حیدر نعمتی جز افزایش موازیکاریها و اختلال در مدیریت و عقبماندگی بیشتر، نتیجهای نخواهد داشت.
۳ به لحاظ بنیه مالی و توان اقتصادی عمده ارزش افزوده و بهترین شرایط فیزیکی مرغوبترین زمینها در تهران است. جدا شدن منطقهای از تهران به لحاظ احساسات و شعارها هر خاصیتی داشته باشد توان مالی سازمانهای محلی و ازجمله شهرداری ری را به افول خواهد کشاند و دست مدیرانش را به سوی دولت مرکزی دراز خواهد کرد و دولت هم ناگزیر باید از بودجه عمومی کشور برای اداره امور جاری استفاده کند. تصمیم دولت برای جدایی ری از تهران در حالی است که سالهاست بخش قابلتوجهی از عواید ساخت و ساز و ارزش افزوده مراکز مرغوب تهران به عمران و آبادانی مناطق جنوبی شهر از جمله منطقه ۲۰ و شهر ری اختصاص مییابد و در این مناطق با وجود کاستیها و محرومیتهای موجود اما خدمات بسیاری انجام شده است. محروم کردن مناطقِ بیشتر نیازمندِ جنوب تهران از این تعادلبخشی و وابسته کردن آنها به بخشهای دولتی غیر از مقاصد سیاسی چه توجیه قابلقبولی دارد؟ بگذریم که نفس این انفکاک منطقهای از تهران در پایین آمدن ارزش داراییهای مردم و املاک شخصی، بنگاهها و شرکتها اثرقطعی خواهد داشت؛ هم عده زیادی متضرر میشوند و هم بسیاری پروژههای نوسازیها بافتهای فرسوده و احداث مجموعههای جدید مسکونی و خدماتی توجیه اقتصادی خود را از دست میدهد و مشکلات فرسودگی بافتها در ری تشدید و فقر خدماتی منطقه افزون میشود.
۴ به لحاظ واگذاری تصمیمسازی و اختیارات به نهادهای محلی و شوراها که روح مستفاد از قوانین عادی و اساسی اداره امور محلی کشور است، این پیوستگی و جداسازی هیچ تاثیر قابلتوجهی ندارد اگر شورای مردمی و برخاسته از آرای واقعی مردم حتی در محل تشکیل شود درصورتیکه توان اقتصادی و اداری نداشته باشد_که ندارد_ ناگزیر تابع حکومت مرکزی و دولت خواهد بود که نمونههای آن هم اکنون در سایر نقاط کشور وجود دارد. نمونه روشن آن شهر مقدس قم است که بهرغم مخالفت بزرگان و مردم، حتی بنا بر شنیدهها مخالفت شورای شهر و مدیریت محلی، میلیاردها تومان از اعتباری که باید برای تکمیل طرحهای نیمهتمام و نوسازی بافتهای فرسوده که تقریبا درهمه مناطق مرکزی و قدیمی شهر وجود دارد، صرف شود به ساخت خطوط منوریل، یک پروژه غیرمعقول و کمفایده، اختصاص یافته که چه بسا پس از انتخابات سال ۹۲ رودخانه قدیمی قم را هم به سرنوشت صادقیه تهران دچار کند و ستونها و تاسیسات با هزینه مضاعفی تخریب شوند!
توانمندسازی مدیریتهای محلی و واگذاری اداره امور به شوراها، شرایطی غیر از حاکمیتهای اقتدارگرایانه و فرمایشی را میطلبد. زمانی که خود مردم و نمایندگان آنها برای درآمدها و هزینههای محلی و انتخاب طرحها و پروژههای رفاهی و عمرانی تصمیم بگیرند نه اینکه برنامهریزی اقتصادی و تصمیمگیری برای چگونگی تخصیص اعتبارات را در اختیار مدیریت مرکزی دولت قرار دهیم اما برای ایجاد محبوبیت بهخصوص در بزنگاههای سیاسی و در آستانه انتخابات، سر کیسه فضل و بخشش را شل کنیم.
واقعیت این است که نه جدایی نه پیوستگی شهر ری به تهران حلال مشکلات مردم نیست و در هر دو صورت میتوان عاقلانه و مدبرانه مشکلات زندگی مردم را حل کرد، نگرانی از این است که فقط به دلیل اینکه در آرای تهران شرکت مردم شهرری همیشه در انتخابات بالاترین درصد را داشته، شعله رقابت ستادهای انتخاباتی طرفداران شهردار و رئیسجمهور زودتر از سایر مناطق شعلهور شود و زندگی و رفاه مردم متدین و انقلابی شهرری تحتتاثیر این کشمکشها از وضع موجود بدتر شود.
[۶۱ بار خواندهشده]