وقایع و رخدادهایی که بعد از روی کار آمدن رهبر جوان و جدید کره شمالی در این کشور شاهدیم در حد و اندازهای نیست که بتوان آنرا به بوته قضاوت گذاشت و تحت عنوان سنتشکنی در این کشور منزوی از آن یاد کرد. مسائلی را طی ماههای بعد از مرگ کیم جونگ ایل در کره شمالی شاهد بودهایم اما هنوز مشخص نیست که این مسائل را باید در چارچوب تحولاتی با رنگ و بوی تغییر و اصلاح مورد بررسی قرار داد یا صرفا روندی متاثر از جایگزینی یک الیت اقتدارگرای جوان به جای یک الیت اقتدارگرای سنتی دانست. گرچه در شرایط فعلی هیچ فرضی در مورد روند تحولات جاری در کره شمالی قطعی نیست و اطلاعات ما از ماهیت رخدادهای درون این کشور به اندازهای نیست که بتوان بر اساس آن چشم اندازی از تحولات آتی این کشور ارائه داد یا در پیرامون احتمال وقوع اصلاحاتی در این کشور گمانهزنی کرد. با این وجود به نظر میرسد نشانههایی از یک تحول در نظام سیاسی کره شمالی قابل مشاهده است. به بیان دیگر این جامعه بسته آبستن تحولاتی جدید است اما اینکه ماهیت این تحولات دقیقا چیست، هنوز مشخص نیست و آینده بسیاری از مسائل را روشن خواهد کرد.
نظامهای توتالیتر، آیندهای متزلزل
نکته اینجاست که همواره نظامهای توتالیتری مانند کره شمالی که قدرت خود را بر پایه اقتدار نظامی و امنیتی و کیش شخصیت افراطی بنا کرده، راههای ارتباط با خارج را مسدود میکنند و دانشها را محدود ساخته و تودهها را به ابزار دست خود برای نمایشهای ایدئولوژیک تبدیل میکنند، هرگز برای مدت زمان طولانی پایدار نخواهند ماند. تحولات اخیر در کره شمالی که با مرگ رهبر سابق نمایان شده است نشان میدهد که نهایتا سرچشمه تغییر در این کشور باز شده است. زمانی که کیم جونگ ایل رهبر درگذشته کره شمالی قدرت را بعد از پدر در دست گرفت بسیاری بر این باور بودند که فصل جدیدی برای کره شمالی آغاز شده و این کشور در آستانه تحول است اما او نیز مشخصا سنت پدر را ادامه داد و به یک حکومت پلیسی- امنیتی قوی، اقتصادی سوسیالیستی و انزواطلبی افراطی در عرصه بینالملل پایبند ماند.
در شرایط فعلی با توجه به اینکه نسل رهبران سنتی چه به لحاظ سنی و چه از منظر کارکردی در کره شمالی رو به زوال است و رهبر جدید و نزدیکان او جوان و تازه کار هستند، به نظر میرسد نوعی جا به جایی در سطح نخبگان کره شمالی در حال وقوع است. جا به جایی در سطح نخبگان میتواند هم تحول گفتمانی و هم تغییر در برخی سیاستها را در کره شمالی بهدنبال داشته باشد. البته هنوز برای قضاوت زود است.
در عین حال بعید نیست که کره شمالی بعد از تحمل فشارهای بسیار شدید، حداقل طی یک دهه گذشته، به این نکته رسیده باشد که استمرار سیستم سیاسی فعلی و ادامه روشهای سنتی رهبران در گذشته در جهان امروز دیگر امکانناپذیر است. گرچه کره شمالی ارتشی قوی دارد، به پیشرفتهای زیادی در عرصه تکنولوژی هستهای دست یافته و از سلاح هستهای برخوردار است و از نظر نظامی تهدیدی بالقوه برای کلیه کشورهای پیرامونی و حتی فرا پیرامونی خود از جمله ایالاتمتحده آمریکا محسوب میشود اما به لحاظ تواناییهای داخلی سیستم بسیار تحت فشار و عقب افتاده است. آمارهایی که از داخل کره شمالی داده میشود گرچه دقیق نیست اما نشان میدهد که حدود چهل درصد از مردم این کشور زیر خط فقر و در حالت گرسنگی شدید به سر میبرند و برای تهیه مایحتاج روزمره خود با مشکل روبهرو هستند. برای بیش از نیمی از جمعیت این کشور تامین سوخت ناممکن است و بخشهای عمدهای از مردم این کشور در فصل سرما به شیوههای ماقبل از صنعتیشدن خود را اداره میکنند. زندگی روزمره نیمی از مردم کره شمالی با فشارهای شدید مواجه است و نیم دیگر هم اگر کمکهای غذایی و دارویی بینالمللی استمرار نداشته باشد با مشکل مواجه خواهند شد. بر این اساس کره شمالی به رغم آنکه در بعد دفاعی و نظامی قوی است اما در تامین نیازهای عمومی مردم در داخل با موانع و محدودیتهای فراوانی روبهروست. انزوای شدید بینالمللی این کشور نیز معضلی مضاعف است. این کشور تنها با چند کشور محدود ارتباط دارد و طبیعتا محدودیتها در انزوا تشدید میشوند.
با این اوصاف طبیعی است که نسل جدیدی از نخبگان در کره شمالی برای رفع مشکلات موجود در سیاستهای جاری تغییراتی اعمال کنند. نباید فراموش کرد که تنشزدایی و برقراری ارتباط نیمه کاره با کره جنوبی نیز در این مسیر میتواند کمک شایانی برای کره شمالی باشد. این دو نیم کره به لحاظ زبانی و نژادی کاملا مشابه اما از لحاظ پیشرفتهای اقتصادی، تکنولوژیکی و مدنی و سیاسی و کارکردی کاملا از یکدیگر دور هستند.
بر این اساس نمیتوان احتمال تجدید نظر در سیاستها و اهتمامی جدید برای وقوع تحول در کره شمالی را به کلی رد کرد اما نکته اینجاست که اگر نظام بسته و توتالیتر کره شمالی بخواهد در سیاستهای خود تجدیدنظر کند، برخی عقبنشینیها را انجام داده و بعضی از درها را باز کند، به نوعی مشروعیت و مقبولیت حزب کمونیست و قدرت بیچون و چرای آن در تمامی عرصههای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی، فرهنگی و اجتماعی را دچار مشکل خواهد کرد و این به معنای چالشهای جدی برای دولت کره شمالی است. به عنوان مثال رسانههای کره شمالی مدتهای طولانی است که به مردم نشان میدهند که وضعیت معیشتی و اقتصادی در کره جنوبی و دیگر کشورهای شرق آسیا بسیار وخیم است و مردم در این کشورها برای گذران زندگی خود با مشکل مواجهاند. حال اگر درها باز شود و مردم فقیر کره شمالی با سطح بالای توسعه اقتصادی و تکنولوژیکی همسایه جنوبی خود روبهرو شوند، طبیعتا تابوهای رسانهای کره شمالی فرو میریزد. دسترسی مردم کره شمالی به فضای مجازی و تکنولوژیهای ارتباطی روز جهان نیز بسیاری از ذهنیتهای ساخته و پرداخته شده توسط حزب کمونیست را دگرگون خواهد کرد. طبعا این آیندهنگری در کره شمالی ایجاد شده که اگر در اثر روی کار آمدن نخبگان جدید و نسل جدیدی از رهبران، فضای سیاسی کشور باز شود، اقتدار سنتی و همهجانبه حزب کمونیست نیز دچار مشکل خواهد شد و این تحولات جدی را در آینده سیاسی این کشور بهدنبال خواهد داشت.
ارتباطات خارجی رهبر جوان
کیم جونگ اون رهبری تحصیلکرده و مسلط به زبان انگلیسی است و گرچه سن و تجربه پایین دارد اما قادر است از تکنولوژیهای جدید استفاده کند. طبیعی است که نوع نگاه او با بسیاری از رهبران سنتی کره شمالی که اساسا تکنولوژیهای جدید را مساوی با سلطه امپریالیسم میدانند، متفاوت است. اما نمیتوان او را دست نشانده قدرتهای خارجی دانست. تردیدی نیست از زمانی که او روی کار آمده پیامهایی از دنیای خارج اعم از کشورهای غربی، ژاپن، کره جنوبی و حتی چین برای او ارسال شده است. محتوای این پیامها احتمالا دعوت به اعتدال سیاسی بوده است. ما اطلاعات دقیقی در این خصوص نداریم اما به نظر میرسد که پیامها و وعدههای داده شده به رهبر جدید با این محتوا که اگر تغییراتی اعمال کند با گشایشهایی روبرو خواهد شد، ممکن است در سیاستهای آینده کیم جونگ اون تأثیرگذار باشد.
در هر حال نظام کره شمالی به مانند دیگی جوشان است سالهای سال بخارهای درون آن متراکم شده و دستی آهنین درب آن را بسته نگاه داشته است. چنانچه کوچکترین روزنهای در این کشور پدید آید، احتمال انفجار در آن بعید نخواهد بود. در این راستا درگیریهای اخیر در کره شمالی که بهدنبال برکناری فرمانده ارتش این کشور رخ داد، و چندین کشته بر جای گذاشت قابل اشاره است. این رویداد را میتوان از دو منظر مورد بررسی قرار داد؛ اول آنکه تغییر در سطح نخبگان و روی کار آمدن نسلهای جدید در حکومتهای توتالیتر معمولا قربانی میگیرد چراکه نسل قبلی برای اقتدار بیچون و چرای خود توجیهات ایدئولوژیک دارد و با توسل به این توجیهات گروهی از صاحبمنصبان را با خود همراه میکند. طبیعی است که کنار رفتن نسل سنتی و روی کار آمدن نسل جدید مقاومتهایی را از درون الیت حاکم بهدنبال دارد.
وجه دیگر، فشارهای شدیدی است که در جامعه کره شمالی وجود دارد؛ تاکنون اسطوره مبارزه با امپریالیسم و کیششخصیت کیم جونگ ایل و توجیهات ایدئولوژیک میتوانست این فشارها را توجیه کند اما چنانچه توجیهات و کیش شخصیتی شکسته شود و به نوعی روزنههایی در فضای سیاسی جامعه باز شود، احتمال وقوع پارهای از ناآرامیها نیز وجود خواهد داشت.