در سال ۱۳۷۶ و پس از انتخابات ریاست جمهوری، مرکز پِژوهشهای مجلس شورای اسلامیطرحی پژوهشی با مطالعات میدانی را در مورد چرایی و چگونگی وقوع پدیده دوم خرداد آغاز کرد که من به دلیل دعوت به عمل آمده از سوی آن مرکز برای همکاری در انجام مطالعه، در جریان آن قرار گرفتم. به زعم بسیاری از مسوولان وقت، رخداد دوم خرداد واقعهای غافلگیرانه و خارج از حد انتظار بود. چرا که پیشبینیهای آنان و بررسیهای اجتماعی و سیاسی آن دوران، هیچکدام به وقوع چنین تغییر جهت و استقبال گسترده مردمیاشاره نداشت.
هدف از انجام مطالعه مرکز پژوهشهای مجلس که بر محور میزان مشارکت سیاسی مردم صورت میگرفت، شناسایی دقیق روندهای اجتماعی و سیاسی کشور و برنامهریزی و سیاستگذاری متناسب با یافتهها به نظر میرسید. در واقع، رخداد خرداد ۷۶ ثابت کرده بود که در آن زمان سازوکاری برای نظرسنجی وجود نداشته یا نتوانسته عملکرد قابل قبولی داشته باشد. شگفتزدگی مسوولان هم به دلیل ندیدن علائم این گرایش و نشنیدن صدای مطالبات و خواستههای مردم بود. اگر نه، محققان اجتماعی و گروههای نظرسنجی مستقل از مدتها قبل این تغییرات را پیشبینی کرده بودند.
تمایل مردم مبنی بر تغییر در رویکرد سیاسی کشور و استقبال از اصلاحات در انتخابات دوم خرداد فرصتی را پدید آورد که طی آن امکان بازخوانی، بهروزرسانی و اصلاح بسیاری از فرآیندهای سیاسی، ساختاری، اقتصادی و اجتماعی فراهم شد. در واقع، خواست مردم برای تغییر و اصلاح امور قبل از اینکه به نارضایتی عمومی، ناامیدی و خشم جمعی منتهی شود، در چارچوب فرآیند انتخابی آزاد به نتیجه رسید. از این رهگذر مردم احساس کردند در جابهجایی قدرت سهیم هستند و رأی آنها مؤثر و بلکه تعیینکننده است.
انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ اگرچه بسیاری از نیروهای سنتی انقلاب را نگران کرد، ولی در میان اقشار مختلفی از مردم بهویژه جوانان نشاط و امیدی دوباره آفرید. تا آنجا که معاندین و کسانی که امید براندازی جمهوری اسلامیایران را در سر میپروراندند، اظهار تأسف کرده و گفتند دوم خرداد فرصتها را از ما گرفت و سبب استحکام پایههای مردمیجمهوری اسلامیو ظهور نشاط و امید جدیدی در کشور شد. آنها همواره – و هنوز هم – اصلاحطلبان و رهبرانشان را عامل طولانی شدن عمر جمهوری اسلامیقلمداد کردهاند؛ با این تعبیر که دوم خرداد فرآیند نارضایتی انباشته و انرژی جمعشده را آزاد کرد و مردم تا مدتها از این واقعه خشنود بودند. این نحوه تفکر امروز هم از قدرت یافتن مجدد اصلاحطلبان هراس دارد و آن را آشکارا ابراز میکند.
علاوه بر این، جریان اصلاحات به دلیل طرح انتقادات و فراهم کردن زمینه نقد توانست امکان یارگیری ضدانقلاب را به حداقل رساند. همچنین با پذیرش انتقادات و اصلاح بسیاری از رویههای اشتباه به سوی کارآمدی و حکمروایی مطلوب حرکت کند. انتخابات دوم خرداد باعث ایجاد حس مشارکت قوی در مردم شد و به همین علت شاهد پیشقدم شدن اقشار مختلف بهویژه متخصصین برای نقشآفرینی در عرصههای گوناگون بودیم؛ مانند ابراز علاقه سرمایهداران برای تولید، مشورت دادن نخبگان و ابراز تمایل برای حضور در مدیریت جامعه، استقبال جامعه مدنی برای بسط تشکلهای مستقل، تلاش فعالان سیاسی در ایجاد سیاستورزی با نشاط، حضور جوانان با تنوع سلایق و آرا در همه عرصههای اجتماعی و هنرمندان با احساس امنیت در خلق هنر خود. پدید آمدن چنین شرایطی به انسجام ِاجتماعی، امید به آینده، کاهش آسیبهای اجتماعی، رونق اقتصادی و افزایش ضریب امنیت در جامعه کمک فراوان کرد.
حضور یک روحانی از خاندان سادات که در خرداد ۷۶ با رویکرد و شعارهایی متمایز از گذشتگان بر مصدر فصل امور اجرایی کشور تکیه زد، از محورهای قابل تأمل موضوع است. حجت االسلام ِسید محمد خاتمیآن روز در جامه ریاستجمهوری با ارائه نظراتش مبنی بر سازگاری حداکثری دینداری با آزادی و حفظ کرامت انسان، معادلات بسیاری را در هم ریخت و با دعوت برای گسترش نظارت و پاسخگویی، روحیه کار و تلاش و سلامت اداری را ارتقاء بخشید. در نتیجه قانونگرایی و تبعیت از مقررات از ویژگیهای بارز این دوران بود. البته حضور جناحهای رقیب در مصادر دستگاههای نظارتی و نظارت جدی و بعضاً سختگیرانه دستگاههایی مانند قوه قضاییه، سازمان بازرسی و دیوان محاسبات نیز به کاهش تخلف و فساد اداری کمک میکرد و البته چنین نظارتی سبب درگیری نمیشد؛ زیرا دوم خرداد ّ مولود تفکری بود که علاوه بر به رسمیت شناختن تنوع و تکثر سلایق به «زنده باد مخالف من» هم پایبند بود.
دوران اصلاحات از سوی دیگر فرصتهای فراوانی را با رویکرد تنشزدایی در عرصه جهانی به وجود آورد؛ فرصتی برای بازشناختن ارزشهای اصیل اسلام و آرمانهایی که سالها مورد هجمه تحریفکنندگان قرار گرفته بود. به دلیل آن دیپلماسی قوی، دنیای غرب که همواره مایل بود اصول حکمرانی و مسایلی مانند حقوق بشر را از موضع نصیحت به ایران گوشزد کند، حنایش از رنگ و رو افتاده بود.
به یاد دارم در بسیاری از ملاقاتها با همتایان و مسوولان رده بالای سیاسی اروپایی، اگر ّچنانچه بهندرت به خود اجازه تذکر در خصوص حقوق بشر را میدادند، با این پاسخ روبهرو میشدند که دولت و دستگاههای نظارتی، نهادهای مدنی و رسانهها در ایران منتقد برخی اشکالات در فرآیندهای قضایی هستند و نیازی به مداخله و فشار خارجی نیست.
چنین شرایط و وضعیتی در فضای پس از دوم خرداد به وجود آمد؛ فضایی که امروز با گذشت زمان و شفاف شدن عملکردها، مقایسه شعارها و دستاوردهای دورههای مختلف میتوان واقعبینانه به ارزیابی آنها پرداخت. البته فرآیندهای حاصل از جریان اصلاحات بیاشکال نبود. از جمله فقدان ساختارهای حزبی قوی که با برنامهریزی راهبردی وارد عرصه سیاست شوند یا ذوقزدگی بسیاری از نیروها که گاه سبب خروج از اعتدال شد یا عدم مرزبندی نیروهای اصلاحات، برخوردهای باندی و جناحی و مشکلات ناشی از کمتجربگی. اصلاحطلبی و دوم خردادی بودن حکم میکند قبل از هر چیز انتقاد را پذیرفته و اصلاحپذیر باشیم و به عبارتی قبل از اینکه به دیگران بپردازیم، خویشتن را ارزیابی کنیم. حتا اگر در دشوارترین شرایط و بیشترین محدودیتها بسر ببریم؛ باز هم باید بدانیم که نقد و اصلاح سبب قوت، نشاط و حرکت میشود. چنانچه جانبداری متعصبانه از هر جریان و بیتوجهی به اشتباهها و نقاط ضعف، پذیرفتنی نیست و مغایرت اصولی و اخلاقی با روش اصلاحطلبانه دارد.
خوشبختانه طی سالهای اخیر از سویی مجال مناسبی برای آسیبشناسی جریان دوم خرداد فراهم شد که حتا شامل بررسی ایرادها و گاه اتهامهای غیرمنصفانه رقبا هم میشود. از دیگر سو اما آنچه مهم است: اول پذیرفتن اشکال و ضرورت اصلاح و دوم برآیند حرکت دوران موسوم به دوم خرداد است. دورانی که شاخصها، نمایهها و نتیجه اقدامات در زمینههایی مانند اشتغال، تورم، رشد اقتصادی، ضریب جینی، فرهنگ و هنر، سلامت و ً محیطزیست – که مالک حکمروایی مطلوب و توسعه کشورها محسوب میشود- کاملا قابل احصاء است.
به عبارت دیگر، این روزها که حدود هفت سال از پایان کار دولت اصلاحات میگذرد، محاسبه و مقایسه دوران اصلاحات و دوران بعدی امکانپذیر است. متأسفانه اینک شاهد تذکرات متعدد از سوی نهادهای نظارتی و مجلس به دولت به دلیل تخلفهای آشکار آن از قوانین هستیم. همچنین، ابطال مصوبات دولت و موارد تحقیق و تفحص که اگرچه با آمارهایی نه چندان قابل استناد ارائه میشود، با این حال نشانگر قانونگرایی دو دولت مولود دوم خرداد است.
دوران اصلاحات از فرصتهای بزرگ اثبات کارآمدی، رشد قانونگرایی و پیشرفت نظام مردمسالاری دینی بود و در مجموع تجربه و عبرتی بزرگ برای مردم، مسوولان و علاقهمندان به ایران و انقلاب اسلامیبه حساب میآید.